گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
ماهنامه موعود شماره 44
شماره 54 - تیر 1384








و جنبش عدالتخواه! « معنی پول » کشف
اسماعیل شفیعی سروستانی همه آنچه که طی قریب به یک ماه در پهنۀ این سرزمین گذشت، صرفنظر از همۀ تحلیلها و محاسبات
در حیات مردم این سرزمین بود. نقطه عطفها در فراز و فرود مسیري که کاروان یک قوم طی میکند نه تنها « نقطه عطف » یک
آنها را آشکار میسازد؛ جایگاهشان را در میان هستی مینماید و پرده « بودن » سمت و سو و مواضع آنها را معلوم میکند بلکه معنی
از نقش آفرینیشان برمیدارد و این، خارج از معاملات و معاشرتهاي معمولی و خورد و خوراك و حشر و نشر جاري و رایج آنها
است. این نقطه عطفها تمامی معاملات و مناسبات را هم تحت تأثیر خویش قرار میدهند. به آنها معنا و جهت میبخشند. الزاماً این
نقاط عطف با حضور مردانی صاحب نام، سرآمد و منحصر به فرد اتفاق نمیافتند نگاه ظاهربین درگیرودار امور اعتباري گرفتار
که خود « طراح تقدیر » میآید و یا آنکه الزاماً این نقاط عطف در گرو اسباب و ابزار فراوان و مهیا نیز نیستند. بلکه در این میان
فعال مایشاء است تمامی هنر خویش را مینمایاند. بی هیچ عفدّه و عفدّه، حادثهاي شگرف را سبب میشود و بهدور از همۀ
معادلات واقعهاي را سبب میشود. و بیگمان راز اینهمه را هم خود او میداند و بس. شاید راز این گونه حوادث شگرف به نقشی
براي قومی رقم زده است. همه آنچه که به ناگاه مردي بی عفده و عفده، بدون پشتیبان و « طراح تقدیر » و مأموریتی باز میگردد که
نقطه » دور از اعتبارات دهان پرکنف جاهلانه را برجمعیتی با نام و نشان و عنوان و پشتیبانی برتري بخشید، قرار گرفتن در یک
که تقدیر ویژهاي را رقم میزد. اگر بازشناخته شود. همه آنچه بعداز « وقتی » . بود. بستري که تحقق مشیتی را سبب میشد « عطف
این نصیب میشود نیز در گرو درك این واقعه است. چنانکه عدم درك و شناخت آن میتواند بسیاري فرصتها را دیگر بار از
دست این قوم بازستاند. اینهمه به دانهاي سرشار و سالم میماند که بالندگیاش در گرو زمین و آب و آفتاب و حراست صمیمانه
برزیگر است. بهجز این ثمري جز پوسیدگی دانه نخواهد ماند. درك این معنا نیز پیش از آنکه متوجه عموم مردم باشد متوجه
مربیان و امیران است. جماعتی که از جغرافیاي خاکی و فرهنگی مردم حراست میکنند؛ با روشنبینی این نقاط عطف را باور
میآورند؛ به تفضیلش مینشیند و به پاسدارياش کمر میبندند. نقاط عطف مهم پرده از این واقعیات روشن برمیدارند: 1. عوامل
دیگري پوشیده و بیصدا در کار عالم و آدم حاضر و مؤثرند که به ناگاه در کار وارد میشوند و تمامی محاسبات عقل بوالفضول
خود بنیاد را درهم میریزند. چنانکه در ماجراي انقلاب اسلامی خارج از همۀ محاسبات و تمهیدات واقعه اي شگرف و خلاف
انتظار رخ نمود. این وقایع از سنتهایی ویژه امّا واقعی و جاري و پوشیده پرده برمیدارند که در کار عالم و آدم مؤثرند. 2. وقتی در
مأموریت نقش ویژهاي براي قومی رقم خورده باشد آن قوم در مسیري قرار میگیرد که در خود و با خود « طراح تقدیر » ارادة
تمهیدات لازم را براي اجراي نقش و انجام مأموریت آن قوم فراهم میسازد. واقعۀ بزرگ انقلاب اسلامی و ابتلائات و امتحانات
با « سوداگر » صعب تجربه شده طی بیش از دو دهۀ گذشته پرده از این واقعیت برمیدارد که این قوم براي مبدل شدن به جمعیتی
اخلاق یهودیانه که تمامی همّ و غم خویش را مصروف دنیاداري، بورسبازي و مال اندوزي کنند، انتخاب نشدهاند؛ زیرا نیل به این
صفحه 7 از 67
مرتبه نیازمند آن همه مقدمات سهمگین و ابتلائات سخت نبود. بلکه اساساً آن مقدمات منتج به این نتیجه سخیف نمیشوند. اخلاق
اساساً مشروط و منوط به بسط « پیشرفت و توسعه » بورژوازي موجود در میان جماعتی از مدیران تکنوکرات، با این پندار که
این امت از مسیر اصلی خارج « کاروان » در میان مردم است، باعث بود تا طی فرایندي بهتدریج « سوداگري و فرهنگ سوداگران »
طی طریق کند. نگاهی ساده به گذشتۀ نه چندان دور و حتی سالهاي پیش از انقلاب نشان میدهد که « شهر سوداگران » شده رو به
« بانکداران غربی » و « سوداگران بنیاسرائیل » بیاطلاع بودند. منظورم معنی ویژهاي است که نزد « معنی پول » این مردم اساساً از
را در خدمتف آرامش خاطر، امنیت، تفریح و نیل « پول » ، شناخته شده و جاري است. این مردم حسب آموزهها و فرهنگ سنتی خود
به مدارج عالی کمال (سخا، دادو دهش، انفاق، صله رحم و ...) وارد میساختند. به عبارت دیگر، پول را در خدمت وارد می
وارد شوند. تا چه رسد به اینکه همۀ همّ و غم خود را مصروف ارزش افزوده « خدمت پول » ساختند، و هزینه میکردند و نه آنکه در
بزرگترین حادثۀ بعد از انقلاب اسلامی و حتی جنگ است. در حالی که « کشف معنی پول » . پول و رشد و بالندگیاش کنند
هیچگاه به آن توجه نشده است. راز بسیاري انحرافهاي اجتماعی، سیاسی، اقتصادي و فرهنگی نیز در همین معنی نهفته است؛
بر مقدورات و مقدرات همۀ مردم جهان، راز انحطاط اخلاقی جوامع، از هم پاشیدگی « سلطۀ یهود » چنانکه راز .« معنی پول »
نهفته است. کاروان این امت از نقطهاي دچار زاویهاي « پول » خانوادهها و از بین رفتن عموم سنتهاي فرهنگی نیز در همین معنی از
تغییر میداد. نزول در این شهر به معنی پایان همه چیز بود. پایان « شهر سوداگران » شده بود. زاویهاي که مسیر او را براي رسیدن به
شجاعت و ریسک پذیري، پایان عصر مبارزه و جهاد، پایان روحیۀ سخا و بخشش و جوانمردي و ... ؛ زیرا، تجلی اخلاق سوداگري »
است. در چنین « جنس دنیا، از جنس پول و در خدمت پول » و جایگیرشدن آن به تمامی موجب بروز و ظهور انسانی میشد که از
موقعیتی آنکه این معنی از پول را حاصل کرده است، علیه همۀ عوامل و موانع که او را از برخورداري و افزونخواهی بازمیدارد
موضع میگیرد و در صورت امکان آن موانع را حذف میکند. حتی فرهنگ و مذهب را. این روحیه تمامی عناصر مقاومت کننده.
در برابر غرب استکباري و سلطهجو را نیز از بین میبرد؛ چرا که، با گرهخوردن منافع افراد با منافع سوداگران جهانی (بورس بازي) و
همسان پنداري دیگر مجال هر نوع حرکت را که باعث به هم ریختن آرامش بازار سهام و رشد آنها میشود از بین میبرد. در چنین
وضعی همۀ تلاش مصروف حفظ وضع موجود میشود. زیرا ارتقاي سود و منافع سوداگران در گرو حفظ وضع موجود و بسط و
قوام آن است. و همۀ اعضاس خانواده، سوداگرانی هستند که از طریق بورس بازي سعی در کسب سود بیشتر دارند. فرض کنید در
یک شرکت سهامی بزرگ کلیۀ ساکنان یک شهر عضو و صاحب سهام باشند، در این وقت تمامی همت شهروندان سهامدار
مصروف حفظ وضع موجود، اتخاذ روحیۀ محافظهکاري صرف، کوتاه آمدن در برابر همۀ اغیار و ... میشود. در واقع همه
تعیین میشود. در اینوقت، فرار از مرگ و روي آوردن به حیله (سنت جاري « ارزش سهام » موضعگیريها با جهتگیري حفظ
بنیاسرائیل) و دنیاداري بدل به اخلاق ثانویه کلیۀ ساکنان این شرکت سهامی میشود. بیگمان در این میان، بیشترین منافع نصیب
به دو معنی یکی دنیاوي کردن همۀ آموزههاي دینی و دیگر جدایی « سکولاریسم » . صاحبان بالاترین رقم سهام و سرمایه میشود
را بدل به فرهنگ جاري و « سوداگري » دین از سیاست، نتیجه طبیعی کشف معنی پول و رویه دوم آن سکه است زیرا، جماعتی که
جدایی دین از » قیام میکنند و طالب « محدودکنندههاي شرعی و مذهبی » اخلاق کرده باشند ناگزیر در برابر همۀ موانع و از جمله
در « توسعه اقتصادي » میشوند. از همین روست که طرفداران و نظریهپردازان « عقبنشینی دین از صحنۀ حیات اجتماعی » و « سیاست
مبدل » را به عنوان مقدمه این حرکت میشناسند. توسعه انسانی به منزلۀ « توسعۀ انسانی » ، کشورهاي شرقی و به اصطلاح توسعه نیافته
نگاه و دریافت این انسان است. نزدیک ساختن او به بینش سکولاریستی. پرواضح است که سابقۀ مذهبی و فرهنگ دینی « کردن
قد عَلَم میکند در حالیکه، حرکت آرام سوداگرانه، بیهیچ خطر و حادثهاي « سکولاریستی اشکار » مسلمین در برابر برنامههاي
ساکنان شرق اسلامی را به سکولاریسم میرساند. در واقع، سهلترین طریق براي خنثی ساختن عوامل مقاومت کننده، آشنا ساختن
صفحه 8 از 67
« بازاري بزرگ » و تبدیل کردن تمامی شهر و کوي و برزن به « اخلاق سوداگري » و آلوده ساختن آنها به « معنی پول » عموم مردم با
« سکولاریسم » است. اعتراض عمومی مردم و اعلام آن در دوم خرداد 1376 ، را جماعتی لبیک به رویۀ دوم اخلاق سوداگري یعنی
دانستند، و اعلام داشتند مردم به تز توسعۀ سیاسی و لیبرالیسم تمایل نشان دادهاند. در حالی که به حقیقت در آن شرایط تاریخی،
آنان را از این وضع وارهاند و از بیعدالتی و ظلم حاصل از « اهل فرهنگ » مردم با تبرّي جستن از این اخلاق امیدوار بودند مردي
عمل سوداگران خلاصی بخشد در حالیکه متأسفانه این تمنا و تقاضا هیچگاه درك نشد. پیام سوم تیرماه 1384 ، اعلام مجدد طلب
عمومی براي رهایی از وضعی است که ناهنجاريهاي بسیاري را سبب شده است. که بزرگترین آنها همان دور افتادن از مسیر
یاد کرد. در « انقلاب مهدوي » انقلاب اسلامی و روح « جان مایه » است. امري که میتوان از آن به عنوان « عدالتخواهی » و « عدالت »
در سالهاي قبل از ظهور و آماده شدن مردم (حسب همۀ بحرانها و ناهنجاريها در « جنبش عدالتخواهی » بسیاري روایات از ظهور
به عنوان زمینهسازان، یاري « ایرانیان » سخن به میان آمده است. چنانکه روایات بسیاري از « امام عادل » جهان) براي استقبال از
ضلع سوم امّا پنهان مثلثی « تساهل و تسامح » دهندگان و مشاوران حضرت مهدي(ع) یاد شده است. ذکر این نکته ضروریست که
است که همواره از تیررس نگاه مردان خارج میشود. گرفتار آمدن در هریک از اضلاع این مثلث (سوداگري، سکولاریسم، تساهل
و تسامح) به صورت طبیعی به شکلگیري سایر اضلاع میانجامد. با این ملاحظات از آنچه که در این روزها میگذرد به عنوان
یاد کردم. در حالیکه این سخن ناظر به مدح و ذم هیچکس نیست. چنانکه این معنا درك شود و تمام قوا براي « نقطه عطف »
پاسخگویی به این تمناي عمومی بسیج شود، کاروان در مسیر اصلی و حقیقی به سمت کمال و استقبال پیش میرود و نقش
« شهر آلوده به سوداگري » ،« استراتژي پر قدرت » را به تمامی ایفا خواهد کرد. چنانکه این معنا درك شود، حسب یک « زمینهسازي »
حضرت براي تشکیل « یاري » میشوند. هم آنان که خود را مهیاي « انسانهاي منتظر » و ساکنان آن مبدل به « شهر منتظران » مبدل به
میسازند. چنانکه این معنا درك نشود... در چنین موقعیتی صمیمانه جملۀ عزیزان را متذکر موارد زیر میشویم: « دولت کریمه »
خواستش مایۀ عبرت خلق عالم شدهاند. هشدار « مراعات » و « حجت حی خداوند » جملۀ دولتمردان جهان به دلیل غفلت از جایگاه
روي سپید در پیشگاه حضرت صاحبالزمان(ع)، « ولایت » و « عدالت » و مشیکننده در جادة « دولت زمینهساز » که در عصر غیبت تنها
با تبرّي جستن از مثلث شوم (سوداگري، سکولاریسم، تساهل و تسامح) مقدم بر هر « استراتژي فرهنگی » حاضر خواهد شد. تدوین
طی همۀ سالهاي گذشته (مبتنی « استراتژي » استراتژي میتواند مقصد کلیه مناسبات سیاسی، اقتصادي و ... را معلوم کند. تدوین این
بر تفکر دینی) مغفول مانده است. اصلاح و بازسازي دستگاه ناظر و کنترل کنندة امین، هوشمند، دردمند و خداترس جملۀ امیران را
از خطر لغزش، ظلم و فتنۀ کارگزاران و از بین رفتن اعتماد مردم در امان میدارد. این دستگاه میبایست در اولین روز شروع خدمت
به همان اندازه « مقدس مآب پنهانکار » کار خود را آغاز کند. انتخاب پاكترین و شجاعترین مردان در این امر ضروریست. مردان
مدرن، ذاتاً زمینه شکلگیري مثلث سابق « شهرسازي » .« بیقید اهل مسامحه » ارکان یک نظام را آسیبپذیر میسازند که مردان
ما شهرها را میسازیم » : الذکر را در خود دارد. این جملۀ معروف نخستوزیر انگلستان (چرچیل) را نباید فراموش کرد که گفته بود
شهرهاي مدرن پرورشگاه انسانها به سبک و سیاق مطلوب غربند. تجدیدنظر در ساختار شهرسازي مقدمه «. و شهرها ما را میسازند
معنا پیدا میکند وگرنه هزینه میلیاردها تومان در امر تبلیغات « زمینهسازي » تربیت انسان است و تنها در اینصورت است که موضوع
شهري و پوشاندن تمامی مساحت ایران با پوستر و نام ائمه معصومین(ع)، جبران یک هفته زیستن در چنین شهري را نمیکند.
موعود صمیمانه چونان همیشه دست کلیه خدمتگزاران صمیمی ساحت مقدس حضرت ولی عصر(ع) را میفشارد. والسلام
سردبیر
یهودیان ارتدکس
صفحه 9 از 67
سخنگوي رسمی ناتوري کارتا مترجم: قبس زعفرانی اشاره: خاخام آرنولد کوهن، سخنگوي سازمان « آرنولد کوهن » گفتوگو با
ناتوري?کارتا در لندن است و جز این « امّا ضدصهیونیستی » یهودي ناتوري?کارتا (پاسداران شریعت) است. مقر این سازمان یهودي
شعبات بسیاري در سراسر اروپا دارد. آرمان نهایی این سازمان حسب - معتقدات ویژه اعضایش - نابودي دولت اسرائیل است چه،
تشکیل دولت اسرائیل برخلاف آموزه?هاي تورات و غیرشرعی است زیرا، خداوند بعداز معصیت بزرگ » : اینان معتقدند که
بنی?اسرائیل (مصلوب ساختن حضرت عیسی(ع) 1) حق برگزیدگی را از آنان سلب نمود و دیگر براي بنی?اسرائیل چاره?اي جز
آرنولد .« تسلیم در برابر قضا و قدر و انتظار ظهور مسیحا نیست. در آن زمان این حضرت مسیح(ع) است که قضاوت نهایی می?کند
کوهن، در زمره یهودیان افرتدکس است که حمایت از آرمان فلسطین را وظیفه خویش می?شناسند و بر این باورند که قدس
شریف و فلسطین باید به صاحبان اصلیش یعنی مسلمانان عرب بازگردانده شود. حضور جناب خاخام کوهن در بیروت که به قصد
اتفاق افتاده بود فرصت مغتنمی براي تدارك یک گفتگو توسط شبکه العربیه بود. « کنفرانس آزادسازي قدس » شرکت در
سردمداران اسرائیل تاکنون چندین مرتبه قصد ترور خاخام آرنولد و سایر اعضاء این سازمان را کرده?اند. سخنان آرنولد کوهن،
ضرورت تأسیس اسرائیل بزرگ قبل » خط بطلان بر آموزه?هاي جعلی مسیحیان صهیونیست می?کشد چه آنان، با تاکید بر تئوري
سعی در ایجاد بحران بزرگ در خاورمیانه و کشتار بلا وقفه مسلمین « از ظهور مسیح و ایجاد مقدمات جنگ خانمانسوز آرماگدون
را دارند. علی?رغم اینکه این تئوري جعلی نه تنها مورد اتفاق جمله یهودیان نیست بلکه سازمان?هایی معتقد چون ناتوري?کارتا
نیز به استناد منابع و معتقدات یهودیت تمامی مفروضات جعلی مسیحیان صهیونیست را مردود و باطل اعلام می?کنند ?. آقاي
کوهن شما در مملکت متحده که همان انگلستان است زندگی می?کنید و می?دانید که صهیونیست?ها در کسب تأیید و حمایت
براي خویش به خوبی عمل می?کنند، آیا می?توان به این مسئله اعتراف کرد و گفت که آنها مناصب حساس و مهمی را در
بسیاري از مناطق و مراکز جهان اشغال می?نمایند، آیا شما این موفقیت یا این حمایت جهانی به عمل آمده از سوي کشورهاي
جهان در قبال صهیونیسم را که باعث شدند تا این اندازه در جهان تأثیرگذار باشند، ناراحت کننده تلقی نمی?کنید، یا اینکه اصلًا
در این حمایت?ها نقشی نمی?بینید و بیشتر به حملات تبلیغاتی اعتقاد دارید ?؟ من این موفقیت را مربوط به تبلیغات صهیونیستی
می?بینم، امّا باید بفهمیم که این تبلیغات چگونه نشو و نما یافت و چگونه به موفقیت رسید. عوامل بسیاري در این موفقیت دخیل
« بالفور » بوده?اند؛ از جمله زور و فشار، که بازتاب مستقیم جنگ جهانی دوم به شمار می?آید، اما پیش از آن می?توان به وعده
اشاره کرد. البته من با کسانی که می?گویند این شرایط در روي?آوري صهیونیسم به زور و خشونت دخیل بوده?اند، موافق نیستم،
امّا چیزي که می?دانم، این است که این اوضاع سیاسی حاکم پس از جنگ جهانی اول بود و در این میان برخی از یهودیان با نفوذ
که در روي کارآمدن ایالات متحده در میدان و عرصه جهانی دخیل بودند تا این کشور را وادار به مشارکت در جنگ جهانی اول
شوند. آنها همیشه از اوضاع و « بالفور » نمایند، توانستند بر دولت بریتانیا نیز تأثیر بگذارند و در آن نفوذ کنند، تا زمینه ساز وعده
احوال سیاسی سوء استفاده می?کردند تا از مسئله خویش حمایت و پشتیبانی نمایند. این، شرایط را فراهم ساخت تا وعده بالفور
صادر شود. پس از جنگ جهانی دوّم صهیونیست?ها از موضوع نازي?ها استفاده کردند تا از مسئله خویش حمایت نمایند و
می?خواست، آلمان را از دست یهود نجات دهد، صهیونیست?ها نیز « هیتلر » پشتیبانانی هم براي خویش به?دست آوردند. چون
همین را می?خواستند ?. چرا ?؟ چون این مطابق خواسته?هاي ایشان بود که خواهان تأسیس دولتی براي خویش بودند، آنها به
عنوان مثال هیتلر را تشویق می?کردند تا یهود را تحت فشار و آزار و اذیت و شکنجه قرار دهد ?. آیا آنها این کار را می?کردند تا
یهود از آلمان مهاجرت کنند ?؟ بله کاملًا درست است و این مکان فلسطین بود. این ثابت شده است که صهیونیست?ها با هیتلر در
دهه سی، بده بستان?هایی داشته?اند تا هیتلر امکان انتقال یهودیان را از آلمان به فلسطین به گونه?اي ترتیب دهد ?. در مورد مسئله
آدم?سوزي چطور؟ منظورم این است که نظر شما در این?باره چیست؟ برخی می?گویند این مسئله وجود داشته است، برخی دیگر
صفحه 10 از 67
می?گویند، اصلًا چنین چیزي نبوده است، در حالیکه برخی دیگر می?گویند، اتفاق افتاده است، امّا نه در حجم و میزانی که
اسرائیلی?ها از آن سخن می?گویند، منظور این است که آنها از چهار تا شش میلیون قربانی در آدم?سوزي سخن می?گویند، در
حالی?که برخی می?گویند، جمعیت یهودیان اروپا در آن زمان بیش از دو میلیون نفر نبوده?است، نظر شما در این?باره چیست?؟
بسیاري از این سخنان براي ما بیهوده و یاوه?سرایی به شمار می?آید، چون ما اسناد و مدارك و شاهدانی داریم که نشان می?دهد،
واقعاً چه اتفاقی افتاده است. آدم سوزي عملًا و به شکل فجیع به وقوع پیوسته است، چه این عدد شش میلیون یا پنج میلیون یا نیم
میلیون بوده باشد. این مهم نیست، مهم این است که این واقعه وحشتناك اتفاق افتاده است. چرا این اتفاق به وقوع پیوست؟ این مهم
است. ما به عنوان یک اصولگرا اعتقاد داریم، خداوند به همه چیز حاکم است. این یک مفهوم مذهبی نزد ماست. در این میان
برخی از افراد یا گروه?هاي نافرمان و متخلف می?خواهند از این مفهوم سوء استفاه کنند و دست به?کاري بزنند. آنها باید به خاطر
کاري که می?خواهند، انجام دهند، مجازات شوند. اما چرا در این راه موفق شدند؟ این دیگر چیزي?است که فقط خداوند از آن
مطلع است و اینکه چگونه هیتلر موفق شد، پنج یا شش میلیون - فرقی نمی?کند - یهودي را به قتل برساند، چون حتی کشتن یک
نفر هم براي ما مهم است، منظور من وقوع فاجعه است نه تعداد، این موضوع قابل بحث نیست، چون خداوند از هزاران سال پیش
همواره مراقب و ناظر ما بوده است و اگر مقرر کرده است چنین اتفاقی به وقوع بپیوندد، در آن جاي هیچ بحث و جدلی نیست و
باید به وقوع بپیوندد و در آن حکمتی وجود دارد که ما از آن بی?اطلاع هستیم، امّا آنچه پس از آن از سوي کشورهاي جهان به
وقوع پیوست، این است که آنها پس از جنگ جهانی دوم احساس کردند، که وجدانشان آنها را آزار می?دهد، چون کاري براي
متوقف نمودن آدم?سوزیها انجام ندادند، صهیونیست?ها از این موضوع استفاده کردند و آنها را واداشتند از تأسیس و برپایی
لانگ » دولت اسرائیل حمایت کنند. امّا با ایستادگی و مقاومت ملت فلسطین مواجه شدند. انگلیسی?ها در این?باره می?گویند، اگر
لانگ » . بخشی از انگلستان نبود، هیچ?گاه وارد این معرکه نمی?شدند، این سخنان در ایالات متحده نیز به گوش می?رسد « شایر
به ملت یهود اختصاص یافته است و ساکنان کنونی آن می?بایست این منطقه را تخلیه کنند و آن را به یهودیان بدهند، آیا « شایر
می?توانید چنین چیزي را تصور کنید؟ امّا ملت بریتانیا مانند ملت فلسطین و اعراب برخورد نکرد و این مفهوم کلی دولت اسرائیل
است؛ خدعه و نیرنگ، استوار برپایه?هاي غیرمذهبی و متزلزل کننده امنیت ما و جداکننده و فروپاشنده تمام ارکان کشور فلسطین و
ما اکنون نماز می?خوانیم تا خداوند این دولت را منقرض کند، ما سیاستمدار نیستیم، ما فقط دیدگاه خویش را عنوان می?کنیم،
که یهودیت و صهیونیسم دو چیز از یکدیگر جدا هستند، و نماز می?خوانیم تا حکومت صهیونیسم زایل و محو شود ?. آیا در
نمازهاي خویش توانسته?اید، برخی از مردم را قانع سازید؟ مثلًا برخی از یهودیان با نفوذ را ?؟ اگر منظورت وارد شدن در سیاست
جداست، اما اگر می?خواهید که من همان لباس مخصوص کنونی را به تن داشته « ناتوري کارتا » است که این از اصول و مبادي
باشم، باید بگویم که من سیاستمدار نیستم، فقط دیدگاه?هاي شخصی خویش را بیان می?کنم?. « آرنولد کوهن » باشم، و همان
بله، من می?دانم که شما سیاستمدار نیستید، اما آیا فکر نمی?کنید که موضوعی که به آن می?پردازید و خواهان تحقق آن هستید،
بسیار مهم است و نیاز به بذل تلاش?هاي بیشتر دارد یا اینکه نیاز به ورود به عرصه و میدان سیاست دارد؟ آیا این برخلاف
اعتقادات شماست ?؟ بله، هم چنین است و هم نه، ما اجازه نداریم دست به این کار بزنیم، چون تبعیدشدگانی هستیم که در واقعیت
به?سر می?بریم و نمی?توانیم به کشورهاي دیگر بگوییم، چه سیاستی در پیش?گیرند و یا چه برخوردي داشته باشند ?. این بدان
معناست که شما افراد شرور را به حال خود رها می?کنید تا هر آنچه از شرارت بخواهند، مرتکب شوند، به نظر شما آیا این شیوه
مناسبی براي فهم و تحلیل مسائل است ?؟ اجازه دهید چیزي به شما بگویم، من بسیار کم و اندك و پراکنده وارد سیاست
من اکنون از آرنولد کوهن صحبت می?کنم و می?گویم نزد مردم می?روم ،« ناتوري کارتا » می?شوم، اما به عنوان یکی از اعضاي
تا از اوضاع و احوال اسفبار آفریقاي جنوبی سخن بگویم، چون اوضاع و احوال آنجا بسیار وحشتناك است. روابط اسرائیل با
صفحه 11 از 67
آفریقاي جنوبی بسیار خوب است، چون اوضاع و احوال آنها شبیه یکدیگر است. وقتی جوان بودم، دیدگاه حاکم این بود که رژیم
نژادپرست سفیدپوست آفریقاي جنوبی از بین نخواهد رفت مگر آنکه حمام خونی به راه بیفتد، اما بی?آنکه این حمام به راه افتد
زایل شد، چرا؟ چون کشورهاي جهان پذیرفتند و درك کردند، مفهوم درست نژادپرست سفید پوست، مفهومی نامطلوب و شرور
است، این باعث شد تا فشارهاي سیاسی، اقتصادي و معنوي بر این کشور وارد کنند و این دولت از صفحه روزگار محو شود. من به
عنوان یک فرد تأکید می?کنم این شیوه در آینده نیز باید در مورد دولت اسرائیل مورد استفاده قرار گیرد ?. فکر می?کنید این چه
وقت به وقوع خواهد پیوست ?؟ نمی?دانم ?. نمی?دانید ?؟ اما اگر من فلسطینی بودم یا اگر مدافع فلسطینی?ها بودم، بر تبلیغات
تمرکز می?کردم تا شرارت دولت صهیونیستی را برملا سازم و تلاش می?کردم، تصاویر شرارت آنها را به دید تمام جهانیان
برسانم ?. به چه طریق ?؟ به تمام طرق یا هر وسیله ممکن. از طریق برملا ساختن اعمالی که انجام می?دهند و پایه?هایی که دولت
بر آن استور است ?. شما می?دانید که اکنون جهان بسیار مجهز و پیشرفته شده و همه مردم جهان کانال?هاي تلویزیونی را مشاهده
شده مطلع هستند، کودکی که در سن دوازده سالگی کشته شد، هم چنین « محمد الدوره » می?کنند و همه از جنایتی که در حق
همه از قتل?ها و کشتارهاي صهیونیست?ها آگاه هستند، اما در همان زمان شارون را مرد صلح می?نامند، این چیزي است که
شارون در مورد بوش گفته است، نظر شما در این باره چیست ?؟ این تبعیض?نژادي است و من چیزي از آن سر در نمی?آورم،
چون زیر سلطه و حاکمیت دستان قدرتمندي است و این بخشی از آزمایشات این زمانه است. اینجاست که نقش نماز نمود پیدا
می?کند، چون نمی?توانیم بفهمیم چرا اوضاع و احوال باید به این شکل طی طرق کنند، فهم این موضوع سخت است ?. آیا
نمی?توانید دولت اسرائیل را به عقب?نشینی از مواضعش وارد سازید ?؟ دوست دارم، دوباره به اوضاع و احوال حاکم در آفریقاي
جنوبی بازگردم، هنوز چند سالی از آن اوضاع و احوال بیشتر نگذشته است، به یاد می?آورم که اوضاع و احوال چهل سال پیش
آفریقاي جنوبی چگونه بود، هیچ کس باور نمی?کرد که رژیم نژادپرست آفریقاي جنوبی، که رژیم بسیار قدرتمندي بود، بدون
حمام خون فرو پاشد. اما این اتفاق به وقوع پیوست و این مشیت و دخالتی الهی است. این به وقوع پیوست تا به ما یاد دهد، دخالت
و مشیت الهی همیشه موجود است. لازم می?دانم به مثال دیگري از تاریخ نوین اشاره کنم. عظمت و قدرت اتحاد شوروي را به یاد
آورید، چه کسی باور می?کرد در عرض یک شبانه?روز بدون ریختن یک قطره خون این ابرقدرت متلاشی شود؟ این حوادث به
وقوع پیوست تا نشان دهد که وقوع آنها ممکن است و این رژیم?هاي قدرتمند که بسیار قدرتمندتر از اسرائیل هستند، از بین رفتند،
البته قدرت آنها از لحاظ هسته?اي به پاي اسرائیل نمی?رسد و شما به خوبی از این موضوع مطلع هستید. البته قدرت هسته?اي
چندان مدنظر نیست، به یک دلیل ساده و آن عدم توان استفاده از آن است. باید بتوانی از آن استفاده کنی تا قوي و قدرتمند باشی،
البته بدون آن هم می?توانی قدرتمند باشی، هرچه هست این است که باید قدرتی وجود داشته باشد ?. اما جنوب لبنان چه ?؟ اگر
پایه?هاي دولت صهیونیستی بخواهد فروپاشد، بمب?هاي هسته?اي در انبارها موجود است ?. شما از شیوه?هاي خشونت و
زورگویی صحبت می?کنید، اما به عنوان مثال در جنوب لبنان ارتش اسرائیل به دلیل مقاومت و ایستادگی مردم عقب?نشینی کرد و
به?وسیله مقاومت و خون این امر محقق شد. نمونه?هاي بسیاري در مورد ارائه راه?حل?هاي مسالمت?آمیز وجود دارد، شما از
دولت صحبت می?کنید، در حالی?که ملل، دست به این مقاومت?ها می?زنند. شما هنگامی که از طرف?هاي خصم و درگیر
صحبت می?کنید، نیازمند صحبت از مقاومت نیز هستید؟ آیا شما به این اعتقاد دارید ?؟ من باز هم می?گویم من سیاستمدار نیستم
و هنگامی که بخواهم از سیاست صحبت کنم به لکنت زبان دچار می?شوم، اما می?گویم، اینکه دولت اسرائیل را وادار سازیم از
برخی از مناطق لبنان عقب?نشینی کند با اینکه رژیمی را با تمام ارکان و پایه?هاي آن فروبپاشانیم، و کاري کنیم که رژیمی از
لحاظ نظامی فرو بباشد تفاوت دارد. این تصور بسیار مشکلی است، نمی?دانم. دوباره می?گویم، این ما نیستیم که به فلسطینی?ها
بگوییم، چگونه مشکل خود را حل کنند، ما از آنها حمایت می?کنیم، اما نمی?توانیم به آنها بگوییم چگونه مشکل خود را حل
صفحه 12 از 67
کنند. اما اگر فلسطینی بودم، ایمان می?آوردم که راه مطمئن و کفند تبلیغات است. کشورهاي جهان بسیار قدرتمند هستند و اگر
هیچ یک از آنها از دولت صهیونیستی حمایت نکنند، این کشور نخواهد توانست به بقاي خویش ادامه دهد و این چندان مشکل
نیست، شما می?دانید که سیاست، بسیار متقلب است و چندین چهره دارد، اگر جلوي ایالات متحده با قدرت گرفته شود، اوضاع و
احوال همه خوب می?شود که چندان هم مشکل نیست، چون مخالفت?هاي بسیاري با صهیونیسم در ایالات متحده وجود دارد،
بنابراین سخت نیست، اگرچه باید خواست خداوند نیز در آن دخیل باشد، چون آنچه در آفریقاي جنوبی و اتحاد شوروي سابق به
وقوع پیوست، ممکن است در آنجا نیز حادث شود و این بهترین و موفق?ترین راه است. من می?گویم بهترین راه، واداشتن جهان
به اعتراف به شرارت رژیم صهیونیستی، تبلیغات است، البته من بعد سیاسی آن را نمی?گویم، چون من سیاستمدار نیستم ?. شما
سیاستمدار نیستید، من این را می?فهمم، اما دید خاص خود را نسبت به مسائل دارید، اما شما در این جهان به?سر می?برید و
می?بینیید، در آن چه اتفاقاتی می?افتد، از جمله مهم?ترین مشکلات موجود در جهان، تبعیض سیاست?هاست که به?ویژه از
سوي ابرقدرت?ها و کشورهاي قدرتمند اعمال می?شود، مانند ایالات متحده و حتی خود انگلستان، هم چنین با مشکل معیارهاي
مزدوج نیز برخورد داریم، دولت اسرائیل میان یا در آغوش دو قدرت بزرگ قرار گرفته است و ما از دولت آن به عنوان یک دولت
غاصب و اشغالگر سخن می?گوییم، آنها روزانه قتل?ها و کشتارهاي بسیاري مرتکب می?شوند، کودکان را می?کشند و شهرها
را محاصره می?کنند، زمین?هاي زراعی را به آتش می?کشند و بسیاري دیگر یا زنان حامله و باردار در ایست?هاي بازرسی جان
خود را از دست می?دهند آنها تمام این بلاها را بر سر ملت می?آورند با این حال هیچ کس از آنها به خاطر این کارهایشان
بازخواست نمی?کند و با این حال اسرائیل یک کشور دمکرات و متمدن در خاورمیانه تلقی می?شود. در حالی که از تمام
حمایت?هاي جهانی بهره?مند است، اما اعراب با فشارها، تنگناها و تجاوزات بسیاري مواجه هستند، نظر شما در این?باره چیست؟
?این اوضاع و احوال بسیار مشکل است و باید ایمان داشت. اینجاست که نقش مذهب ظاهر می?شود، ما اعتقاد داریم، دین و نماز
در این اوضاع و احوال مؤثر است، چون سرانجام این سیاستمداران، که اعتقاد دارند بر جهان حاکم هستند، در واقع وسایل و ادواتی
به?دست خداوند هستند. ما می?گوییم براي خداوند نماز می?خوانیم تا اوضاع و احوال تغییر کند. من از این جهت به آفریقاي
جنوبی و اتحاد شوروي اشاره نکردم که بگویم پیروزي به این شیوه است، بلکه فقط می?خواهم به این نکته اشاره کنم که تحقق
آن امکان?پذیر است. هیچ کس این موضوع را باور نمی?کرد و همانگونه که گفته می?شود یا در حال بیان است، امکان ندارد،
نظر مردم را نسبت به دولت اسرائیل تغییر داد، اما نظر مردم در آن کشورها عملًا تغییر کرده?است و ما دلیل آن را نمی?دانیم. اما
اوضاع و احوال تغییر کرده است، این تغییر یکباره به وقوع پیوسته و ممکن است در عرض یک شبانه روز همه چیز تغییر کند. اما
فهم و درك کلی که در مورد دولت صهیونیستی وجود دارد، این است که این تغییر چندان سخت نیست و همین که اوضاع و
احوال تغییر یافت، اسرائیلی?ها از کرده?هاي خویش باز می?مانند، چون دادن کمک?ها قطع می?شود ?. به نظر شما چه اتفاقی
باید بیفتد، منظورم این است که در انگلستان نظرسنجی انجام شد و در این نظرسنجی مردم عنوان کردند، اعتقاد دارند، اسرائیل
اولین تهدید کنده صلح جهانی است. این نظرسنجی یک سال پیش تقریباً انجام شد و اسرائیلی?ها گفتند، می?خواهند آغازکننده
روابط ویژه?اي باشند تا تصویر و چهره خود را در اروپا بهتر جلوه نمایند، با این حال باز بر تغییر افکار عمومی تأکید دارید و به این
حرف خود مطمئن هستید یا اعتقاد دارید. این تحرکات در ایالات متحده چه آثاري از خود برجاي می?نهد، چه کاري باید انجام
داد تا به این تغییر و تحول کمک کند تا با سرعت بیشتري صورت گیرد ?؟ فقط از طریق انتشار حقایق و تبلیغات می?توان این کار
را انجام داد، این تنها راه حل است، اما راه ما خواندن نماز و سخن گفتن براي مردم است، اما تغییر فهم و درك عمومی باید از
طریق تبلیغات صورت گیرد، چرچیل می?گفت: گاو، گاو، گاو، می?دانی گاو چیست؟ منظور فک است که بخشی از صورت را
تشکیل می?دهد، اما به زبان انگلیسی به معناي پرحرفی است، تو اگر پرحرف باشی، پس تو گاو هستی. او می?گفت صحبت زیاد
صفحه 13 از 67
بهتر از جنگ است و بالطبع در مورد چرچیل در جنگ جهانی دوم که می?خواست رژیم نازي را تغییر دهد، می?بایست به جنگ
روي آورد او می?بایست بجنگد. او اگر می?توانست این کار را با صحبت و سخن گفتن انجام دهد، بی?شک راه برگزیده نزد او
همان بود ?. اجازه دهید به ناتوري کارتا در اروپا و مشخصاً در بریتانیا بپردازیم، جمعیت شما در آنجا چقدر است ?؟ اجازه دهید
است ?. جمعیت کسانی که این فلسفه را دارند، « فلسفه یهودیان ارتدوکس » توضیح دهم، ناتوري کارتا یک جنبش نیست، بلکه نام
چقدر است ?؟ با اطمینان می?گویم اکثر یهودیان اروپا؛ اجازه دهید، ابتدا یهودیت ارتدوکسی را معرفی کنم که به معناي ملت
یهود است که مجري و تطبیق کننده دین یهودي هستند ?. اما تفسیر خاصی از دین یهود دارید ?؟ اجازه دهید به آن هم می?رسیم.
متأسفانه ما در جهان مذهب و دین چندان قوي و قدرتمند نیستیم. این بر دین یهود نیز منطبق است. هنگامی که از یهودیت
اردتدوکس سخن می?گوییم، ما از اقلیتی از ملت یهود صحبت می?کنیم ?. تعداد این اقلیت چقدر است ?؟ فکر می?کنم، در
% میان ما انقلابی به وقوع پیوسته است، که این باعث می?شود، به سختی بتوان جمعیت آنها را مشخص کرد. می?توان گفت 10
ملت یهود به این آیین اعتقاد دارند شاید هم بیشتر 15 یا 20 %، چون در یهودیت ارتدوکس نیز درجات متفاوتی وجود دارد،
هنگامی که من صحبت می?کنم یا سخنرانی می?نمایم، می?خواهید بدانید نوع ارتدوکس بودن من چیست، کسانی را که شبیه
خود به شمار می?آورم ?. منظورتان ظاهر و لباستان است ?. خیر، چون بسیاري از افراد هستند که لباس?هاي مدرن و مد روز را به
تن می?کنند، اما آنها نیز ارتدوکس هستند و براي تعریف این گروه خاص باید گفت آنها کسانی هستند که شبیه من می?باشند?.
هاست. شما می?دانید که میان یهود چه کسی « اشکنازي » آیا رنگ سیاه بخشی از آن است ?. لباس سیاه و ریش که مشخصه
است. یهودیان اشکنازي تمایل دارند لباس?هاي سیاه به تن کنند و از غرب آمده?اند، در حالی « سفاردیم » و چه کسی « اشکنازي »
که سفاردیم?ها از سنت?هاي گذشته پیروي می?کنند و لباس سفید به تن می?کنند. اما حق با شماست. لباس?هاي روز نیز به تن
یهودیان دیده می?شود، اما به طوري که یهودیان ارتدوکس اشکنازي لباس سیاه به تن می?کنند، ما از یهودیانی صحبت می?کنیم
که تا حدود زیادي شبیه ما هستند و سپس به اقلیت خواهم پرداخت. اکثریت موافق دولت صهیونیستی نیستند، به این معنی که اگر
دولت صهیونیسم از صفحه روزگار محو شود آنها یک قطره اشک هم براي آن نخواهند ریخت. اما در میان این اکثریت یک سؤال
مطرح است، اینکه چگونه باید با دولت کنونی صهیونیستی برخورد کرد. با توجه به اینکه آنها در صورت محو آن خوشحال
خواهند بود. اما برخورد با آن در حال حاضر باید چگونه باشد، که در این میان نظرات و دیدگاه?هاي متفاوتی وجود دارد از جمله
چیست ?؟ آنها گروه سیاسی یهودي هستند که پیش از « یاگودا » منظور شما از .«? شاس » که این نام را برخود نهاده?اند یا « یاگودا »
جنگ جهانی دوم شکل گرفتند و عملًا فعالیت آنها براي جنگ با صهیونیسم تمرکز یافت، اما هنگامی که جنبش صهیونیسم رشد و
نمو کرد و قدرت یافت، نظر خویش را تغییر دادند و با وجود اینکه موافق دولت صهیونیستی نیستند اما از بعد پراگماتیک با آن
مقرر کردند، همکاري کنند، البته در میان آنها برخی ا ?پی?نوشت: 1. حسب معتقدات مسیحیان
مهم این است که ما آماده باشیم !
گفتوگو با خانم صدیقه آودیچ مسؤول سازمان زنان مسلمان بوسنی و هرزگوین (کوثر) اشاره: خانم آودیچ، از جمله خواهران
مسلمان شیعی، اهل بوسنی و هرزگوین میباشند که در آن کشور به فعالیتهاي فرهنگی تبلیغی مشغولاند. وي، در حال حاضر
را به عهده دارد. در طول ایامی که ایشان به همراه دوست و همکار خود، خانم رجیچ، استاد « کوثر » ، مسؤولیت سازمان زنان مسلمان
ژنتیک دانشگاه سارایوو و مسئول کلوپ روشنفکران سازمان کوثر، به جمهوري اسلامی ایران مسافرت کرده بودند، به سراغ ایشان
رفتیم تا در خصوص فعالیتهاي سازمان کوثر، و ارتباط آن با حضرت فاطمه زهرا(س)، نقش پیروان اسلام در آن کشور اروپایی،
نگاه به موضوع آخرالزمان و فعالیتهایی که در راستاي گسترش شناخت امام عصر(عج) انجام دادهاند، و دیگر موضوعات براي ما
صفحه 14 از 67
و مخاطبان مجلّه سخن بگویند. متناسب با این ایام که متعلق به بانوي بزرگ دو عالم (س) است، این گفت و گو را به شما تقدیم
میداریم ?. لطفاً خودتان را معرفی کنید و براي ما از سازمانتان بگویید ?. صدیقه آودیچ هستم، مسؤول سازمان زنانف مسلمان در
خانم رجیچ هم مسؤول کلوپ روشنفکران این سازمان است که استاد ژنتیک در دانشگاه پزشکی « کوثر » بوسنی هرزگوین به نام
هستند ?. اگر ممکن است، سازمان کوثر را مقداري معرفی کنید ?. سازمان کوثر، ده سال است که تشکیل شده و سال به « سارایوو »
سال فعالیت آن گستردهتر شده است. این سازمان بین سازمانهاي دیگر آنجا نقش مهمی دارد. البته آنجا سازمانها و انجمنهاي
زنان زیاد دارد. ولی سازمانهاي مسلمان کم دارد. غیر از ما، شاید سه سازمان دیگر وجود دارد. ولی ما از همه فعّالتر هستیم.
آنهایی که غیرمسلمان هستند از پشتیبانی غرب و آمریکا برخوردارند. خوب، ما توانایی مادّيمان کمتر است ولی اعتقاد داریم
آنقدر که توانایی داریم باید کار کنیم و نیّت، مهمّ است. کسی هست که توانا و قوي است ولی پیروز نمیشود ولی کسی می تواند
کوچک باشد ولی با نیّت و هدف خوبی که دارد میتواند پیروز شود ?. شما، چند وقت است که مسلمان شدهاید ?؟ من و خانم
رجیچ در خانوادههایی که مسلمان بودند به دنیا آمدهایم، ما مسلمان به دنیا آمدیم?. چند سال است که شیعه شدهاید ?؟ 18 یا 19
سال است که شیعه شدهام ?. لطفاً جریان شیعه شدنتان را براي ما بگویید ?. بعداز پیروزي انقلاب اسلامی ما با تشیع آشنا شدیم. ما
قبلًا اصلًا با این عقیده آشنا نبودیم. من نمیدانستم این عقیده چیست. بعداز پیروزي انقلاب اسلامی بیشتر علاقهمند بودم که بدانم
این شخص بزرگ، امام خمینی (رضوانالله علیه) کی هست؟ چطور پیروز شدند. در آن زمان که ایران آنطور بود، چطور پیروز
شد؟ کمکم از مجلّهها، کتابها، و فیلمها استفاده کردم و این به من کمک کرد که یک روز تصمیم گرفتم آزادانه، شیعه شوم.
میکردم. خیلی مشکل داشتم. آنجا کسی نبود. « تقیّه » اصلًا اجبار نبود. حتّی من براي شیعه شدن مشکل داشتم. من بین دوستانم
حتی یک خانم، که دوستف من باشد، نبود. وقتی نماز میخواندم و یا کار [مذهبی] دیگري انجام میدادم، همه سؤال میکردند،
چرا این کار را میکنی؟ من کمکم با یک راه عقلانی، با یک راه منطقی، و با زحمت بسیار توانستم با آن شرایط کنار بیایم. الان
در بوسنی این کار به یک عادت تبدیل شدهاست. زنف روز عبارت از زنف زندگی روشن شده و هرکسی میتواند خودش مطالعه
کند، و میتواند بشناسد. ولی ما در یک محیط متفاوتی زندگی می کردیم من با مشکلات متعددي مواجه بودم ?. آیا شما مشکلی
با غیر شیعیان ندارید ?؟ نه ?. چه چیز شیعه براي شما جالب بود که شیعه شدید؟ چه نکتۀ خاصی وجود داشت ?؟ تاریخ اسلام. من
در ابتدا که با تاریخ اسلام آشنا شدم، یک چیزهایی را نمیدانستم، و تعجّب میکردم. و به دنبال این بودم که چه از کتابهاي اهل
سنت و چه از کتب شیعه مطالعه کنم و ببینم آیا این که شیعه میگوید درست است یا نه. حدیثها و تفسیرهاي اهل سنت را مطالعه
کردم و به یک نتیجه رسیدم. و در نهایت، پس از مطالعه کتب تشیع دیدم، روشن است که حق کدام است. تاریخ اسلام و احکام
شیعه خیلی با احکام اهل سنّت فرق دارد. یعنی اصلًا قابل مقایسه نیستند ?. در حال حاضر، وضعیت مسلمانها در بوسنی و
هرزگوین چگونه است؟ قبل از جنگ، و در طی جنگ چطور بود؟ الان به چه صورتی درآمده ?؟ قبل از جنگ به مدت دو سال
در بوسنی دموکراسی برقرار بود، دموکراسی آزاد. مثلًا بار اول در بوسنی چند حزب داشتیم. اول فقط یک حزب کمونیستی بود.
بعد خود مسلمانها، تشکیل حزب دادند. مسیحیان حزب تشکیل دادند. همه آزاد بودند. بعداز این دو سال جنگ شروع شد و این
فرصتی بود که مسلمانها استفاده کردند و آن فرصت براي صربها خطرناك بود. و آنها از مدتها قبل طرحی داشتند. جنگ پنج
سال طول کشید. قبل و بعداز جنگ وضعیت اسلام خوب بود. وقتی مصیبتی پیش میآید باید ایمان مسلمانان بیشتر شود. بعداز
جنگ، آثار فرهنگی غرب خیلی بیشتر معلوم شد. امروز ما میتوانیم بگوییم دموکراسی داریم ولی یک مسلمان هیچ وقت به آن
شکلی که دیگران دموکراسی دارند دموکراسی ندارد بین مسلمان و غیرمسلمان در حقوق دمکراتیک تفاوت وجود دارد ?. اگر
الان اگر بخواهید وضعیت مسلمانها را بهویژه در خصوص آزاديهاي مذهبی آنان در بقیۀ کشورها براي ما توضیح بدهید چه
میگویید ?؟ ببینید، اصطلاحاً همه آزادي مذهبی داریم. اما به عنوان نمونه، در بوسنی، خانمهاي با حجاب را در محدودیت قرار
صفحه 15 از 67
دادهاند. و ما فکر میکنیم که این کار ادامه خواهد یافت، در کشورهاي دیگر هم وضعیت به همین شکل است. ولی من میتوانم
بگویم وضعیت ما نسبتاً بهتر است. فقط ما باید آگاه باشیم، و از آن استفاده کنیم. حتی همانطور که میدانید، همۀ سازمانهاي
مسلمانان تحت کنترل هستند ولی هنوز آشکار نشده که ما شیعه هستیم تا آنها فعالیّت ما را ممنوع کنند ?. دلیل این کنترلها را چه
میدانید ?؟ بعداز یازدهم سپتامبر، همۀ مسلمانهایی که در تشکیلات حزب و سازمان و انجمن بودند را زیر کنترلشان گرفتهاند.
بیشتر، وهابیها زیر کنترلشان هستند ولی همۀ سازمانها اینطور هستند ?. لطفاً نظرتان را دربارة ایران به ما بگویید ?. دیشب من
در یک سخنرانی، در مورد ایران گفتم که چه فکر میکنم. من ایران را خیلی دوست دارم. میتوانم بگویم، ایران کشور دوم من
است حتی اگر فقط قلبم را مدنظر داشته باشم، میتوانم بگویم ایران کشور اول من است. من، این ارزشهاي شما را با آن عظمت
امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) دوست دارم. این را نگهداري کنید. حفظ کنید. سعی کنید هرچه کمتر تأثیرپذیري از غرب
داشته باشید ?. به نظر شما، مردم ایران در وضعیت کنونی، چه مسؤولیتی را در مقابل سایر مسلمانان دنیا به عهده دارند ?؟ ببینید،
شرایط، وضعیت و فرصتی را که شما دارید، هیچ کس ندارد. و اگر این را خوب و درست، با حکمت، با حق، با اخلاص، استفاده
کنید انشاءالله آیندة شما در برابر جهان خیلی خوب خواهد بود. اگر از این فرصت استفاده نکردید، فرصت از دست خواهد رفت و
این طبیعی است. خداوند میگوید: اگر ملتی اطاعت نکرد یا چیزهایی را خراب کرد و نادرست اطاعت کرد، خدا این ملت را با
ملت دیگر عوض میکند. و یک ملت ظالم میآورد. و بعداز اینها، ملتی دیگر را که خداوند قصد دارد که موفق شود، پیروز
خواهد شد. خود شما تجربه دارید. وضعیت شما، و نقش شما خیلی مهم است، خیلی سنگین و سخت است. دشمن اصلی هر انسان
و هر جامعه و هر کشوري، دنیاست و چیزهاي دنیا. امروزه غرب، وسایل زندگی دنیا را براي ما زینت میدهد نظیر: تکنولوژي،
زندگی خوب و قشنگ و امثال اینها. و این براي ما یک امتحان است ?. ملت ایران براي دیگر ملل مسلمانان جهان میتوانند چه
کاري انجام دهند ?؟ شما، زیاد کار کردهاید و میکنید و انشاءالله ادامه بدهید. فکر میکنم براي تبلیغات اسلام زیاد خرج میشود.
ولی آنچه رژیم رضا پهلوي براي دنیایش مصرف کرد، و براي خودش استفاده کرد، را شما براي اسلام استفاده میکنید. این چیز
خیلی خوبی است. ولی آنچه مهم است این است که حکومت، حکومتی عادل باشد که مردم ناراحت نشوند. مثلًا من با شخصی که
ببین، کشور ما خیلی زیاد براي تبلیغ اسلام در خارج از کشور، پول مصرف » : از طبقه متوسط بود، صحبت میکردم. او میگفت
من گفتم: نه، این درست است، هر کشوري براي تبلیغات کشور .« میکند ولی در داخل ایران مردم به سختی زندگی میکنند
خودش پول خرج میکند شاید بیشتر از شما. ولی فقط باید حکومت، عادل باشد تا مردم، کم ناراحت شوند. هیچ کس نمیتواند
همۀ مردم را راضی کند. اصلًا در جهان کسی نیامده که بتواند همه را راضی نگه دارد. ولی ما نباید سوء استفاده کنیم و بیدلیل،
بهانه به دست دیگران بدهیم. و چیزهایی که از ما انتظار میرود را انجام ندهیم. ما باید نمونه باشیم. در هرکاري نمونه باشیم. در
زندگی، تربیت بچه و ... . این مهم است. حرف زدن، زیاد مهم نیست. شما میتوانید دکتر باشید، قشنگ حرف بزنید ولی اگر در
کارتان نمونه نباشید یعنی هیچ. و این مهمترین چیز است. مثلًا امام خمینی از گوشۀ یک خیابانف باریک و کوچک در قم، انقلابی
به پا کرد. یعنی مهم نیست در این دنیا چقدر [ثروت] داشتهباشیم، مهم، دین و ایمان و اخلاص است ?. شما در مجموعۀ خودتان،
راجع به حضرت زهرا(س) چه فعالیتهایی انجام میدهید ?؟ خوب، نام ایشان براي ما الهام بخش است. ما، مجلهاي به نام
داریم و در همۀ برنامهها و تبلیغاتمان، از برگزاري مجامع (جلسات) تا برنامۀ روزانۀ زن و فعالیتهاي دیگر، سعی «( الزهرا(س »
میکنیم که راه، رفتار و اخلاقمان شبیه به زندگی حضرت زهرا(س) باشد ?. مردم بوسنی چقدر به اهل بیت(ع) علاقه دارند?؟
زیاد. میدانید، حتی مسلمانان اهل سنت، زیاد به اهل بیت(ع) احترام میگذارند ولی آنها، در مورد اهل بیت(ع) اطلاعی ندارند.
اینقدر که میگویند اهل بیت(ع) را سنیها بیشتر میشناسند، به این پنج تن از اهل بیت(ع) زیاد احترام میگذارند و ما مشکل
زیادي نداریم اما در مورد بقیۀ امامان(ع) یک کم مشکل وجود دارد ?. مثلًا راجع به امام زمان، حضرت مهدي(ع)، چطور?؟
صفحه 16 از 67
میدانید، در کتابهاي اهل سنت هم هست. نه به این شکل که ما باور داریم و اصلًا بین نگاه ما به امام مهدي و نگاه ایشان خیلی
فرق است. آنها اصلًا به امام مهدي فکر نمی کنند. شاید برایشان زیاد مهم نیست. میگویند آن حضرت، فردي است در روایات
تاریخ اسلام، خوب باشد. یعنی اصلًا در مورد اینها زیاد صحبت نمیکنند ?. خوب، شما در این خصوص چه کارهایی انجام
دادهاید ?؟ خوب، ما فعالیت میکنیم. مثلًا به مناسبت روز تولد امام مهدي(ع)، در هر مناسبتی، مطالبی مینویسیم، میگوییم. اگر
کسی سؤالی دارد جواب میدهیم. این طبیعی است که این حرفها بیشتر بین شیعه باشد ولی ما آنچه میتوانیم به دیگران هم
میگوییم، نمیشود که مثلًا ما یک برنامۀ مخصوص درست کنیم و بگوییم، این فقط در مورد امام مهدي(ع) است. این یک مقدار
حساسیت ایجاد میکند. سازمان ما، رسماً شیعه نیست. اصلًا نمیتوانیم کار کنیم. اگر رسمی هم باشد، جمعیت اسلامی مزاحم
میشود، و اجازه نمیدهند (که در قالب رسمی شیعی فعالیت کنیم). ولی خوب بینف ما و دیگران فرق هست. خیلیها این فرق را
میفهمند، و میدانند هدف ما چیست ولی دلیل کتبی و رسمی ندارند که سازمان ما شیعه است. هیچ کس این کار را نمیتواند
رسماً در آنجا انجام دهد، حتی ایرانیها ?. اگر خود شما بخواهید در مورد حضرت مهدي(ع) صحبت بکنید چه میگویید؟ شما
نسبت به امام مهدي چطور فکر میکنید ?؟ مثل شما، فرق ندارد. چون من زیاد در مورد امام مهدي، کتاب مطالعه کردهام ?. تا به
حال لطف و عنایت و برکت خاصی از طرف حضرت مهدي را شخصاً مشاهده کردهاید ?؟ ببینید، ما آنجا شیعۀ حسینی داریم. چند
گروه شیعه آنجا هستیم. تقریباً 70 تا 100 نفر هستیم. مرتباً در حسینیه برنامه داریم. چه ماهف محرم و چه مناسبتهاي دیگر. هر
پنجشنبه دعاي کمیل داریم. من یک خواب در مورد امام مهدي(ع) دیدم، که خیلی جالب است ?. آیا ممکن است آن را براي ما
نقل کنید ?؟ من یک خواب دیدم، شاید، دو، سه سال پیش. نمیدانم. من به یک جایی مثل کاخ آمده بودم که، خیلی بزرگ بود،
بزرگ ف بزرگ. اصلًا نمیدانستم از کجا شروع میشود. نه کاخی که شاه دارد. یک خانۀ خیلی بزرگ. کسی، با الهام، با زبان
روحی، به من گفت: این کاخف امام مهدي است. من به فکر افتادم و پرسیدم، آیا میتوانم وارد شوم؟ تا آن را ببینم که چیست؟
همین که این فکر به ذهنم رسید در باز شد و وارد شدم. داخل آن کاخ، یک گروهف مردها بودند. پوستشان یک کم مشکی بود
یعنی بین مشکی و سفید، سبزه بودند. آن گروه گفتند: اول باید اینجا یک غذا بخورید، مثل امتحان بود. من رفتم. قابلمۀ غذاي
خیلی بزرگی بود. خیلی بویش میآمد. به من دادند و تنها نبودم، دیگران هم بودند. به هرکس دادند، قبول نکرد. من آن ظرف را
گرفتم و امتحان کردم. براي من جالب بود. یک مزة عجیبی داشت. خوشم آمد. وقتی این را خوردم، پرسیدم: الان من میخواهم
امام مهدي را ببینم، براي دیدن ایشان آمدهام اینجا. آن گروه با من بودند. مردهاي دیگر، و زنان گفتند: فقط شما میتوانید، یعنی
فقط شما اجازه دارید. و من رفتم تا مقابل آن در. خیلی درف شیکی بود. جلوي آن در، یک موکت، به شکل پا پهن شده بود.
وقتی که قدم گذاشتم، در باز شد. رفتم داخل، یک میز مثل مبل، گذاشته بود براي نشستن. اصلًا مثل این دنیا نبود. یک چیز دیگر،
یک میز از شیشه بود. من این طرف نشستم و آن آقا طرف دیگر که من فکر کردم ایشان امام مهدي میباشند. من سرشان را ندیدم.
دیدم ایشان یک پیراهن سفید بلندي داشتند. ولی صورتشان را بهصورت واضح ندیدم مثل اینکه روي شیشه، مفه باشد. ولی
احساس میکردم که حضرت مهدي هستند. من سلام کردم و گفتم: من آمدهام، مثل اینکه مریضم و میخواهم شما مرا شفا بدهید
و ایشان این را قبول کرده و گفتند: هویت شما چیست؟ شما کی هستید؟ بگو. اگر مسلمان هستی، یک چیزي بگو. من شروع به
خواندن سورة اخلاص از قرآن کردم و ایشان همه چیز را میدانستند. من هر آنچه را میخواستم بگویم، ایشان میگفتند: من
میدانم چه میخواهید بگویید. من همان لحظه در یک حالتف فنا افتادم. یک حالتی که اصلًا نمیتوانید با حالتف این دنیا مقایسه
کنید. و در آن حال من گفتم: الله، الله، عزیز، کالشمس... مثل اینکه بیهوش شدم، ولی بیهوش نبودم. وقتی که چشم باز کردم،
خودم را در میان حلقهاي از همان مردهایی که داراي محاسن کوتاه بودند، یافتم. آنها حلقه زده بودند. همان لحظه دیدم، آنها
رفتند. و من بیدار شدم. من هنوز هم معناي آن خواب را از کسی نپرسیدهام ?. آیا مسیحیان آنجا در مورد آخرالزمان نیز فعالیت
صفحه 17 از 67
خاصی انجام میدهند ?؟ مسیحیان، یک عقیدهاي در مورد آخرالزمان دارند. شما با آن جملۀ حضرت مسیح آشنا هستید. آنها به
گروه » یعنی « یا هو نسرداتسی » آن جمله اهمیت میدهند و تبلیغ هم میکنند. مخصوصاً یک رشتۀ مسیحی که ما به آن میگوییم
آنجا داریم و آنها خیلی به آن اهمیت میدهند. یک مجلۀ جذاب و قشنگ دارند و کتاب نیز چاپ میکنند ?. چند ،« پیروانف یا هو
نفر در هر سال در این کانون درس میخوانند ?؟ نمیدانم، یک گروه هستند، یک سازمان تبلیغات دارند. دانشجو نیستند. خیلی
کار میکنند، خیلی زحمت میکشند. من همیشه مثال آنها را به مسلمانان میگویم، ببینید چقدر زحمت میکشند. مثلًا روشنفکرها
خیلی در این کار فعّال هستند. هر کدام از اعضایشان باید یک یا دو ساعت از وقت آزاد خود را بعداز اینکه از سرکار به خانه
میآیند، به این سازمان بدهند. یعنی، یک کسی پول میدهد، و دیگري برحسب توانایی خودش وقت خودش و سواد خودش را به
این سازمان میدهد. گروهی به شهر میروند و میگویند باید 10 تا خانه بروید و مجله را پخش بکنید. او بدون پول، مجله پخش
میکند. می گویند باید صحبت کنید، سعی کنید، با مردم و افراد تماس بگیرید و سعی کنید تبلیغ کنید تا کمکم طرفدار ما بشوند،
مخصوصاً مسلمانها. دیگران هم کار میکنند ?. مسلمانان نسبت به مسیحیان چقدر راجع به این موضوع فعالیت میکنند ?؟ غیر از
شیعیان که عقیدةشان است هیچ کدام از مسلمانان اهل سنت در مورد امام مهدي(ع) کار نمیکنند. شاید کسی هر سه سال یک
مقاله بنویسد. آن هم نه به آن شکل که هست، یک مقالۀ خشک نظري. اما مسیحیان در مورد عقیدة خودشان در مورد آخرالزمان
زیاد صحبت میکنند، سمینارها میگذارند. آنها همیشه از این سخن میگویند که نشانۀ آخرالزمان امروز این است و این است و
این. مسیحیان امیدوارند. خودشان میگویند، شاید کمتر از ده سال دیگر عیسی بیاید. تا قبل از ده سال دیگر میآید. تمام نشانههاي
آمدن ایشان رخ داده است ?. آیا شده شما تا به حال به امام زمان متوسّل شده باشید، خواسته باشید مشکلتان حل شود ?؟ بله،
اینکه پیشآمده و مشکل حل شده و بعد فهمیدهایم که کمک از طرف امام زمان، حضرت فاطمه، تمام اهل بیت بود. این اواخر،
برنامۀ روز زن یک معجزه برایمان بود. مثلًا اینکه ما انتظار نداشتیم همه چیز اینطوري باشد. یعنی با همۀ این زحمتها، خیلی موفق
شویم. یعنی خودمان انتظار نداشتیم اینطور موفق شویم. هم جمعیت، هم کیفیت برنامه، در همه چیز مشکل زیاد داشتیم؛ امّا همه
یک به یک حل شد. به نوعی در همۀ کارهایمان پیشرفت کردیم، جلو رفتیم، من میفهمم که این تنها لطف ائمه (ع) بوده است
ولی همه میدانند که یک چیز غیر عادي بوده است ?. بخش عمدة مشکلاتی که در آنجا دارید چیست ?؟ ببینید، همیشه کمبود
هست. چون آنجا آماده کردن کتابها و ترجمه و چاپ آنها، خیلی گران است. بله، مثلًا نهجالبلاغه و صحیفۀ سجادیه ترجمه شده
به زمان بوسنیایی هست ولی خیلی شیک و گران است و همه نمیتوانند بخرند. خیلی گران است. الان میشود دوباره آنها را در
قطع کوچکتري که حمل آن آسان باشد، چاپ کرد ولی قطع چاپهاي فعلی، بزرگ است هم قطع دایرةالمعارفاست ?. اگر
بخواهید به مردم ایران پیامی بدهید چه میگویید ?؟ فقط مهم این است که مردم ایران آنچه را با خود دارند، حفظ کنند و آگاه به
آینده باشند. این خیلی مهم است که آنچه الان دارند از دست ندهند و به کار با جوانان بسیار اهمیت دهند. الان نسل جوان و گروه
جوانان خیلی مهم است. آیندة شما اینها هستند. اگر این جوانان به آن عظمتی که دارند، اهمیت بدهند آینده روشن است. این خیلی
کار سخت و بزرگی است. این یک پیام است. پیام دیگر اینکه، رسانهها را خوب حفظ کنید. یعنی تلویزیون و ... را سعی کنید
آنها آلوده نشود. کثیف نشود. این خیلی مهم است ?. بحث مهمی را دیشب، راجع به دشمنان ایران و مسلمین مطرح کردید،
میخواستم آن را قدري مفصّلتر بیان کنید ?. بله، دشمنان ایران، دشمنان همۀ ما هستند. همۀ ما یک دشمن داریم ولی مخصوصاً
شما، چون شما مثل یک سازمان و یک کشور هستید و نظام قوي دارید که به آنها راه نمیدهید. مخصوصاً آمریکا که وارد ایران
نمیتواند بشود. شما خودتان خوب میفهمید که آمریکا در راهش به سوي ایران، دارد قدم به قدم نزدیک میشود. یکی از علما
روایتی را بیان کرد که یکی از علامتهاي آمدن امام مهدي(ع) همینهاست. یعنی ایشان میگفت: آن زمان خیلی نزدیک است.
امام مهدي(ع) که انشاءالله میآید. ولی فقط بیان عقیده به امام مهدي(ع) کافی نیست. ما باید زمینه را براي ایشان آماده کنیم. این
صفحه 18 از 67
خیلی مهم است. من باید فکر کنم و مشغول باشم که چطور میتوانم بهترین کار را بکنم براي آمادگی ظهور ایشان، نه اینکه کی
ایشان میآیند. مهم نیست که کی میآیند. مهم این است که وقتی ایشان میآیند من در چه حالتی میباشم. کشور من، جامعۀ من
در چه حالتی است. من دیدهام که جلسات زیادي هست که فقط در آنها گریه میکنند، بیا امام مهدي، بیا. ولی کاري نمیکنند. من
از این رفتارشان خوشم نمیآید. ما باید تأثیر بگیریم، آگاه باشیم و کار بکنیم. این مهم است. یک دانشجو از یک عالم پرسید: اگر
شما عالم خوبی هستید بگویید امام مهدي(ع) کی میآید؟ آن عالم گفت: اصلًا این چه ربطی به من و شما دارد؟ یعنی سؤال شما
که کی میآیند چیزي نیست. شما جواب بدهید کی هستید؟ آیا میدانید کی هستید؟ و چرا به این دنیا آمدهاید، نقشتان چه باید
باشد؟ وضعیتتان چیست؟ وقتی این را بفهمید، خوب میتوانید بفهمید امام مهدي کی میآید. این خیلی جواب خوبی بود. چون
دشمن دوست دارد ما هویتمان تغییر کند که نه این طرف باشیم نه آن طرف. بهترین راه این است که انسانها هویت نداشته باشند.
ندانند کی هستند، مثل حیوانات زندگی کنند. دشمن تصور میکند که تنها در آن صورت است که راحت میتواند هرچه
میخواهد بکند ?. از شما براي انجام این گفت و گو متشکریم.
رویکرد مهدوي و رسانههاي ما
اسماعیل شفیعیسروستانی تفکر ولایی مهدوي شاید از کاهلی معلمان و مبلغان یا غفلت رسانههاست که با وجود وسعت امکانات
رسانهاي در حال حاضر، عموماً، و وسعت فرصت و شرایط تاریخی و اجتماعی ایران اسلامی طی دو دهه اخیر، خصوصاً، به نحوي
شایسته درباره فرهنگ مهدوي و توانایی ژرف و بالقوه آن سخن به میان نیامده است. البته، از روشنفکري عارض بر حیات فرهنگی
و اجتماعی ما طی همین یک دهه اخیر نیز نمیتوان غافل شد. از آنجا که مهدویت پیوسته و وابسته به تفکر ولایی است؛ ناظر بر
نظام معرفتی ویژهاي است که به نوعی حقیقت دیانت، جانمایه و روح آن را بیان میکند و شاید از این روست که در خود و با خود
نقد سایر نظامهاي معرفتی را دارد؛ از جمله نظام سکولاریستی غربی را که با گستاخی سعی در تکیه زدن بر منصب تفکر فلسفی و
ناظر بر ساختار کلان مناسبات فردي و « فرهنگ » بینش دینی دارد. همین جانمایه است که به مهدویت مدد میدهد تا در هیئت
اجتماعی مسلمین در گستره زمین و در طول تاریخ باشد. به عبارت دیگر، مهدویت از تمام ویژگیها براي مبدل شدن به مفهومی
سترگ، مؤثر و ماندگار برخوردار است؛ چنانکه میتواند براي انسانف مانده در انفعال به نحوي ادب بودن و زیستن را تعریف کند.
این نحوه از بودن و زیستن، انسان را در نسبت با تفکر ولایی مهدوي نگه میدارد و او را در سیر از ظاهر به باطن، سیر از باطل به
حق و بالاخره سیر از صورت به حقیقت، یاري میدهد. پایان تاریخ غربی از این نکته نمیتوان غفلت کرد که نیل به شرایط تاریخی
ویژهاي که اقتضاي آن سیر و سفر در فرهنگ مهدوي باشد، در گرو مقدماتی است که در این مجال امکان بحث درباره آنها نیست؛
که با خود، ظهور، انکشاف و پردهبرداري از بحران « پایان تاریخ غربی » اما همین اندازه میتوان گفت که به صدا درآمدن زنگ
رهبري (بنبست ایدئولوژي و تدبیر مناسبات سیاسی متناسب با تفکر غربی)، بحران هویت، بحران فرهنگی (اخلاق) و بالاخره بحران
در مناسبات مدنی در آخرین سالهاي قرن بیستم را داشت؛ مقدمات آن شرایط را فراهم آورده است. به زبان دیگر، بخت و وقت
این تاریخ جدید به نام دین، به نام خدا و به نام مقدس حضرت مولانا صاحبالزمان(ع) گشوده شده است؛ فصلی که منجر به
با تمامیت انانیت و خودبنیادي و تجدید عهد با حجت حق میشود، و در سیر تکوینی همه مظاهر خود را در ساحات « گسست عهد »
مختلف فکري و اقتصادي، فرهنگی و اخلاقی و بالاخره مناسبات مدنی در عرصه تاریخ نمودار میسازد. انبوهی مستندات نقلی و
عقلی پشتوانه این نحوه استدلال و نگرش به مهدویت است؛ چنانکه همه اخبار رسیده درباره ظهور حضرت ولیعصر، ارواحنا له
الفداء، تأسیس دولت کریمه و نحوه ظهور ولایت حضرت در ساحات مختلف حیات انسان در عصر ظهور که منجر به شکلگیري
فرهنگ، تمدن و حکومتی عادله در گستره عالم خاکی میشود، حکایت از وجوه تفارق این واقعه شریف با کلیه تجربههاي بشر در
صفحه 19 از 67
ادوار مختلف؛ از عهد حضرت آدم(ع) تا عصر قبل از ظهور، دارد. بیشک تا در آن فصل از حیات که جمله خلق اولین و آخرین،
آرزومند حضور در آن بودند و هستند جمله نظام معرفتی و هستیشناسانه، ساختار فرهنگی، نظام معاملات، مناسبات و نحوه
حکومت و مدیریت بر بشر از پیوستگی، وابستگی و تجانس محکم، ثابت، قابل دفاع، مطلوب و پیشرونده برخوردار نباشند، امکان
دوام و بقا و تأثیرگذاري براي آن متصور نیست. با این مقدمه، جاي این پرسش باقی است که چرا باوجود این استعداد و توانایی و
گستره موضوعات و مضامین در مهدویت و حجم و گستره بحرانها و معضلاتی که در ساحتهاي مختلف، امان از بشر برده و
انفعال و خستگی و فسردگی را بر حیات فردي و اجتماعی او عارض ساخته، از سوي ما رویکردي ضعیف، سست، سطحی و عموماً
فردي و تک ساحتی درباره موضوع مهدویت مشاهده میشود؟ چرا همواره بر یک طبل میکوبیم و از این همه توان، کارکردي
در نسبتی نزدیک با هم « عملکرد » و « رویکرد » ضعیف و عموماً شخصی مطالبه میکنیم؟ نه میدانیم و نه میشناسیم همانگونه که
نیز از نسبتی مستقیم برخوردارند. به عبارت دیگر، معرفت، رویکرد و عملکرد بسته به « رویکرد » و « معرفت » ، قابل شناسایی و تأملاند
هماند. عملکرد ضعیف و حضور کمجان و کمرمق در میدان، ناظر بر رویکرد و توجهی ضعیف و نحیف به موضوعی است که در
میانه وارد شده است، چنان که معرفت اندك و حقیر و سطحی منجر به رویکردي ضعیف و توجهی سطحی به موضوع میشود.
رویکرد عوامانه، شخصی و عموماً دنیوي به مهدویت که به نحوي باعث ظهور تمنایی ناگفته و نانوشته براي به خدمت گرفتن
و حجت حیّ و حق در برآورده شدن حاجات و رفع کاستیها میشود حضوري کماثر و بیخاصیت در عرصه مجاهدات « ولیّ »
براي نشر و بسط فرهنگ مهدوي و احیاي نام و سیره و سنت حجت بالغه الهی و ناظر بر معرفتی نحیف، کماثر و سطحی در آن باره
است. آگاهی در این باره در لایه اطلاعات شناسنامهاي میماند و در لابهلاي اطلاعاتی دربارة تحولات سیاسی و تاریخی ادوار
گذشته زمینگیر میشود و با تلفیقی از شعارهاي بیجان موجب افزایش لایههاي غفلت از این امر حیاتی میشود. در همان حال که
گمان میکنیم میدانیم و میشناسیم؛ نه میدانیم و نه میشناسیم. عنایت، پیشنیاز ورود به جمع محرمان مهدویت با رویکردي
ژرف به همه سطوح حیات فردي و اجتماعی انسان در بستر تاریخ با همه چیز کار دارد و درباره همه امور آشکار و نهان انسان از
سخن دارد و از روي مسامحه از کنار هیچ چیز نمیگذرد و چنان که « حتّی أتاك الیقین » ابتدا تا ابدالاباد و سیر آفاقی و انفسی او
« مهدویت » مجال جولان پیدا کند پرده از صورت همه چیز برمیدارد و حقیقت هر امري را باز مینماید. از همین روست که همواره
فارق میان حق و باطل میشود. بیان عباراتی چون: بقیۀالله، حجۀالله، سبیلالله، نورالله و امین سرّالله « حجت و دلیل حق » در نسبت با
درباره حضرت صاحبالامر(ع) در روایات ائمه معصومین(ع) و ادعیه مأثوره، ناظر بر همین معناست. شکستن یخهاي غفلت و گذر
از ورطه جهالت درباره آن ولیالله الاعظم و آیت کبراي خداوند، بیش و پیش از هر چیز در گرو عنایت و توجه آن حضرت است.
چنانکه تجدید عهد با ساحت مقدس حضرتش پیشنیاز ورود به جمع محرمان و جلب عنایت و توجه ایشان است. تو خود حجاب
خودي گام دیگر در این راه، مجاهده مدام براي کسب معرفت است؛ که به شرط بقاي عهد همواره نیل به تزاید و فزونی دارد. این
معرفت، دریافت عمومی درباره آدم و عالم را در نسبت با جایگاه حجت حق در میانه هستی دگرگون میسازد؛ عالمی از نو بنا
را در دامان متعهد « فروتنی، بندگی و خدمتگزاري » میکند و آدمی دیگر میپرورد. عهد و معرفت در ازدواج و همراهی، فرزند
مینهد تا با پرورش آن توفیق ایجاد صفات و خصایل کمالی را حاصل آورد. عهد، معرفت و بندگی، بنده طالب مولا را مستعد
ورود به میدان و گستره ولایت آن ولیّ تام میسازد تا به هرگونه که بخواهد او را بپرورد و به هر صورت که بپسندد شکل دهد.
این واقعه در هر کجا و براي هر کس که حاصل شود. نحوه ظهور مقدس را تجربه خواهد کرد. به بیان دیگر، ما بسته خودیم و به
روح ژورنالیسم و اراده معطوف به خود در این میانه، عموم و عوام مردم معذور .«! تو خود، حجاب خودي » : قول حافظ شیرازي
که بسته به موقعیت در برابر خداوند متعهدند، چنانکه غفلت و کاهلی آنها باعث گرفتار آمدن « معلمان اقوام » نیستند، چه رسد به
خلق روزگار در شرك، نفاق، التقاط و امتزاج آراء و اقوال میشود و عاقبت محمود آنان را به عاقبت مذموم بدل میسازد. این
صفحه 20 از 67
اند؛ دعوت کنندگان مردم به سوي حق یا باطل. در عهد ما، رسانهها در هیئت داعیان ظاهر شدهاند. در « داعیان » معلمان در حقیقت
وقت غلبه تاریخ غربی و عهد نفسانی، رسانهها گاه بیآنکه متولیانشان بدانند، باعث قوام عهد انسان با نفس اماره میشوند؛ چنان
نیست. و « واقعیت ملموس و محسوس بریده از حق » با ،« وقت نفسانی » با ،« روز » که اساساً ژورنالیسم چیزي جز ظهور عهد با
خدمتگزار هیچکس جز تمناي نفسانی انسان بیولی و بیعهد با ولایت نیست. تلون و تموج جاري در میان عموم اصحاب
ژورنالیسم از همین روست. این واقعه، گرایش به جنجال، غوغا، نمایش و عرضه خود را که ذاتی ژورنالیسم است دامن میزند تا
گوي سبقت از همگان ربوده شود و عروس قدرت، ثروت و یا منصب به حجله درآید. در عهد ما، روح ژورنالیسم عموم رسانهها را
وامیدارد تا همه میل به قدرت را متجلی سازند. میل به قدرت و برتري در هر صورت، انعکاس و اراده معطوف به خود است و
که همان داعی کوي مهدي است بشود، ناگزیر است با بقیۀاللهالأعظم تجدید عهد کند تا شاید « داعی إلیالله » چنانکه رسانهاي
شود. در غیر این صورت، ناخواسته با الفاظ و ادبیات ویژه « اراده معطوف به حق » اراده معطوف به خود در او با اکسیر اعظم بدل به
فرهنگ مهدوي بازي میکند؛ قصه میبافد؛ غفلت میآفریند و امر را بر خود و دیگران مشتبه میسازد. در آن وقت است که حجم
آمار و ارقام و حسابرسی کمی (حسب ادب جاري در میان ما) او را میفریبد و حجم صفحات را دلیل بر ژرفاي نسبت حقیقی با آن
ساحت مقدس میپندارد؛ و به عبارت دیگر، به همان چاه ویلی میافتد که امروزه بسیاري از رسانههاي بزرگ در آن افتادهاند.
رسانهها آینه زمان و زمانهاي هستند که در آن سیر میکنند. رسانهها ظهور بیرونی انساناند بگذریم... رسانه و موجودي هماره در
بحران و تعارض رویکرد رسانهها به مهدویت به هر گونهاي که باشد، در همان سطح و حد هم مسائل را آشکار میسازند؛ و به
دلیل آنکه محل مراجعه عموم مردم نیز میشوند در هیئت مربی و مرشد، خوانندگان خود را چون خود میپرورند؛ زیرا خود را
تولید میکنند و منتشر میسازند. کاري نمیتوان کرد؛ با چاپ یکی دو مطلب از یکی دو نویسنده هم اتفاق بزرگی نمیافتد.
در میان همه صفحات و سطور میبایست نمودار شود. این در حالی « همعهدي » . هماهنگی میان همه اجزا میبایست ظاهر باشد
است که صفحات اقتصادي و سیاسی مبشر و مقوم عالمی میشوند، و صفحات فرهنگی مبشر و مقوم عالمی دیگر. و این تعارض از
خواننده، موجودي هماره در بحران و تعارض میپرورد. صداي زنگ تاریخ جدید مهدویت انبانی از اطلاعات منتشر نیست و در
حقیقت به خدمت درنمیآید. همه چیز و همهکس را در خدمت خود میخواهد و تنها در این صورت است که کسی مجال
دیگرگون شدن مییابد. مهدویت عالمی دیگرگون با عالم جاري و عادت معتاد زمان ماست. اما، صداي زنگ تاریخ جدید به نام
دین و به نام امام مهدي(ع) به گوش میرسد. اگر کمی خلوت کنی صدایش را میشنوي، و اگر از خود تهی شوي میتوانی همنوا
با او شوي. رسانهاي که نتواند همنوا با این تاریخ، صداي زنگ کاروان عهد و مهر و دوستی را منعکس کند و ذاکر و متذکر نام
نشود، غفلت میآفریند و بحران میزاید. « حجت حق »
مهدویت و انتظار در اندیشۀ شهید مطهري
حسین سوزنچی اشاره: مسئله قیام حضرت مهدي و انتظار موعود جهانی با چالشهاي متعددي روبهروست نظیر اینکه: اگر قرار
است عدالت کامل در آخرت تحقق یابد، چه ضرورتی دارد که حکومت عدل جهانی در دنیا تشکیل شود؟ چرا انتظار فرج، افضل
نیست، چه رسد به افضل اعمال بودن؟ با توجه به دیدگاه ما در « عمل کردن » از سنخ « انتظار » اعمال خوانده شده با این که سنخ
دست یافت؟ « جهانی شدن » خصوص حکومت جهانی واحد حضرت مهدي(ع) آیا میتوان به دیدگاهی در خصوص مسئله امروزي
اگر شرط ظهور، پر شدن جهان از ظلم است، آیا تلاشهاي اصلاحی ما ظهور را به تعویق نمیاندازد، و اگر این تلاشهاي اصلاحی
منتظر قیام موعود » ما سیر تکاملی انسان را شکل میدهد دیگر چه نیازي به مهدي موعود(ع) است؟ و ... در واقع از ما خواستهاند که
و همۀ سؤالات ما به این بر میگردد که اولًا چرا؟ و ثانیاً چگونه؟ در این مقاله کوشیدهایم این گونه سؤالات را با « جهانی باشیم
صفحه 21 از 67
نگاهی به اندیشه استاد مطهري پاسخ دهیم. بحث انتظار و ظهور مهدي موعود(ع) از ابعاد گوناگونی مورد چالش قرار گرفته است؛
از جمله: 1. مهمترین فلسفهاي که براي تحقق قیام مهدي برشمردهاند، تحقق عدالت فراگیر و گسترده است. با توجه به این که یکی
از علل ضرورت معاد نیز همین ضرورت تحقق کامل است و با توجه به اینکه دنیا فقط دار گذر، و اصل و مقصد نهایی، آخرت
است، دیگر تحقق عدالت فراگیر در دنیا چه ضرورتی دارد و چرا باید در این دنیا انتظار عدالت داشته باشیم؟ 2. در آیات و احادیث
براي برخی اعمال جایگاه خاصی قائل شدهاند: نماز ستون دین دانسته شده، و امر به معروف و نهی از منکر، مایه قوام بقیه احکام، و
... در این میان انتظار فرج، افضل اعمال شمرده شده است. چرا انتظار، چنین جایگاهی دارد؟ به ویژه اگر توجه کنیم که در بقیه
« کاري نکردن » موارد، فعل ایجابی و اقدام صورت میگیرد؛ اما ظاهراً انتظار، فعل سلبی و اقدام نکردن و منتظر ماندن است. چگونه
است و میدانیم « جهانی شدن » دانسته شده است؟ 3. یکی از مباحثی که امروزه جدي مطرح میشود، بحث « مهمترین و برترین کار »
حکومت مهدي(ع) نیز حکومت جهانی است. قیام او فلسفهاي جهانی دارد و الگوي اسلامی جهانی شدن را میتوان همان حکومت
حضرت مهدي(ع) دانست. اگر از این زاویه نگریسته شود، آیا جهانی شدن رنگ و بوي دیگري نخواهد گرفت و در آن صورت،
وظیفه ما در قبال آنچه امروزه به صورت جهانی شدن مطرح شده، چیست؟ گذشته از اینگونه پرسشها که در خصوص اصل
مهدویت و انتظار مطرح است، خود مفهوم انتظار، در درون خود نیز با چالشهایی جدي مواجه است که شاید مهمترین آنها این
باشد که با توجه به اینکه در احادیث آمده ظهور، زمانی رخ میدهد که جهان پر از ظلم شده باشد. آیا هرگونه تلاش اصلاحی
عملاً ظهور را به تأخیر نمیاندازد؟ اگر باید منتظر ظهور بود، پس باید از اقدامات اصلاحی دست برداشت و این به معناي نفی
وظایف اجتماعی است که در دین بر دوش انسان گذاشته شده است ( نظیر امر به معروف و نهی از منکر) و اگر قرار است به آن
وظایف عمل کنیم، دیگر چگونه میتوان منتظر بود؟ به بیان دیگر، اگر قرار است سیر بشر با این اصلاحات ما، سیر تکاملی باشد،
این سیر به همین ترتیب به آخر میرسد و دیگر چه نیازي به ظهور مهدي(ع) است؟ اینها و سؤالاتی از این دست، نگاهی دوباره و
انتظار ظهور و » عمیق به مسئله مهدویت در اسلام را میطلبد که میتوان کل مسئله را در این جمله خلاصه کرد: از ما خواسته شده
و مسئله ما این است که چرا و چگونه؟ در این مقاله قصد داریم با استفاده از اندیشههاي شهید مرتضی « قیام مهدي را داشته باشیم
مطهري پاسخ این سؤال را به دست آوریم. سؤال از چرایی، دو گونه پاسخ میتواند داشته باشد: یک بار، سؤال چرایی، سؤال از
به این بر میگردد که ،«؟ چرا باید منتظر بود » علل شیء است و اینجا باید به تبیین فلسفه مهدویت پرداخت؛ یعنی سؤال از اینکه
چرا قیام مهدي ضرورت دارد که انتظار آن ضرورت داشته باشد؟ پاسخ دیگر، پاسخ از طریق نتایج (معلولات شیء) است؛ یعنی باید
منتظر بود؛ زیرا منتظر بودن، این آثار را براي ما به همراه دارد؛ اما بحث از چگونگی، بین این دو نحوه چرایی قرار میگیرد. این
بحث از طرفی متفرع بر فلسفه مهدویت است؛ زیرا براي معلوم شدن چگونگی انتظار ابتدا باید متعلق آن معلوم شود. روشن است که
انتظار حمله دشمن را داشتن چگونگیاي غیر از انتظار ورود میهمان داشتن را اقتضا میکند. اینجا پس از شناخت ضرورت و فلسفه
قیام موعود جهانی است که میتوان به این پرداخت که این قیام چگونه تحولی در تاریخ و جامعه بشري است و چگونه انتظاري را
از ما میطلبد. از طرف دیگر، زمانی میتوان سخن از آثار و نتایج این انتظار به میان آورد که چگونگی این انتظار معلوم شده باشد
تا بگوییم چنین انتظاري چنان ثمرهاي خواهد داشت. بدین ترتیب بحث را در سه بخش ادامه میدهیم: در بخش اول (فلسفه
مهدویت و ضرورت انتظار) و سوم (ثمرات انتظار) دربارة چرایی انتظار سخن خواهیم گفت و در بخش دوم ( نحوه انتظار و وظیفه
تلازم حد و » ما) در خصوص چگونگی آن. بخشاول: فلسفۀ مهدویت و ضرورت انتظار در فلسفۀ اسلامی، قاعدهاي به نام قاعدة
وجود دارد. به اقتضاي این قاعده، هرگونه برهانی که بر مسئلهاي اقامه شود، به شناخت (حد) بهتر آن خواهد انجامید و « برهان
بالعکس. 1 این بحث ما نیز بر همین روش مبتنی است؛ یعنی اگر بخواهیم شناخت مناسبی از مهدویت به دست آوریم، یک راه این
است عللی که ضرورت مهدویت را ایجاب کرده، بررسی کنیم. به نظر میرسد مهمترین دلیل ضرورت موعود جهانی، همان فلسفۀ
صفحه 22 از 67
بعثت انبیا است که فلسفۀ خلقت نیز هست. 2 فلسفه خلقت، عبادت و عبودیت است که حقیقت عبودیت، تقرب به خدا است و فلسفۀ
بعثت نیز طبق آیات متعددي از قرآن کریم، توحید و عدالت اجتماعی معرفی شده که مطابق شرح دقیق شهید مطهري، عدالت نیز
براي توحید است. 3 و مهمترین ضرورت قیام موعود جهانی نیز پر کردن زمین از عدل و قسط است؛ اما چنانکه گفته شد، اگر قرار
است عدالت کامل در آخرت محقق شود، دیگر چه اصراري هست که در دنیا هم محقق شود؟ پاسخ به این سؤال، به نوع نگاه ما به
از منظر قرآن کریم، انسان » : انسان، عدالت و آخرت بر میگردد که در چند بند توضیح میدهیم: 1. جایگاه انسان در نظام آفرینش
به زمین نیامده که در زمین بماند؛ بلکه آمده تا مسیر حرکت به سوي خدا را طی کند و به مقام شایسته خویش که همان مقام خلیفۀ
اللهی است برسد؛ یعنی مظهر صفات خدا گردد. انسان، آن گونه که ملائکه پنداشتند، فقط موجودي نیست که در زمین فساد و
خونریزي کند، بلکه سکه وجودش، روي دیگري دارد که همان فلسفۀ آفرینش او است و در واقع آنچه در انسان اصالت دارد،
2. اصل فطرت: با توجه به مطلب پیشین، انسان موجودي خنثی نیست که صرفاً تحت تأثیر 4.« همان ارزشهاي متعالی وجود او است
عوامل خارجی واقع شود، بلکه در ذات خود، شخصیت واقعی و جهتگیري حقیقی به سمت کمال دارد که این جهتگیري، همان
فلسفه اصلی وجود او است و امري است که میتوان روي آن سرمایهگذاري کرد. 5 این سرمایه اولیه به قدري اهمیت دارد که وجود
هرگونه باطلی کاملاً تبعی و طفیلی این سرمایۀ حق است و در عالم، باطل محض وجود ندارد؛ بلکه همه باطلها در اثر افراط و
تفریط در حق پدید میآیند و هویت مستقلی ندارند. 6 به بیان دیگر، انسان یک ظرف خالی محض نیست که از بیرون و تحت تاثیر
داده « پرورش » عوامل خارجی پر شود؛ بلکه بذر یک سلسله بینشها و گرایشها در نهاد او نهفته است و بدین سبب انسان باید
شود. 3. رابطه فرد و جامعه: در اسلام، هم فرد اصالت دارد و هم جامعه. دیدگاه « ساخته » ، شود، نه اینکه مانند یک مادة صنعتی
اسلام نه اصالت فردي محض است که جامعه را فقط اعتباري و قراردادي بداند، نه اصالت جمعی صرف است که هیچگونه اصالت
افراد انسان که هر کدام با سرمایهاي فطري و سرمایهاي اکتسابی از طبیعت، وارد » : و هویتی براي فرد قائل نباشد، بلکه باید گفت
زندگی اجتماعی میشوند، روحاً در یکدیگر ادغام میشوند و هویت روحی جدیدي که از آن به روح جمعی تعبیر میشود،
مییابند. این ترکیب یک نوع ترکیب طبیعی مخصوص به خود است که براي آن شبیه و نظیري نمیتوان یافت. این ترکیب از آن
جهت که اجزا در یکدیگر تأثیر و تأثر عینی دارند و موجب تغییر عینی یکدیگر میگردند و اجزا، هویت جدیدي مییابند، ترکیب
وجود ندارد، با سایر مرکبات طبیعی فرق دارد؛ « واحد واقعی » و مرکب به عنوان یک « کل » طبیعی و عینی است؛ اما از آن جهت که
یعنی در سایر مرکبات طبیعی، ترکیب، ترکیب حقیقی است؛ زیرا اجزا در یکدیگر تاثیر و تاثر واقعی دارند و هویت افراد هویتی
واقعی است؛ یعنی صرفاً هویتی یگانه وجود دارد و کثرت اجزا تبدیل به وحدت کل شده « واحد » دیگر میگردد و مرکب هم یک
است؛ اما در ترکیب جامعه و فرد، ترکیب، ترکیب واقعی است؛ زیرا تأثیر و تأثر و فعل و انفعال واقعی رخ میدهد و اجزاي مرکب
به « انسان اکمل » که همان افراد اجتماعند، هویت و صورت جدید مییابند، اما به هیچ وجه، کثرت تبدیل به وحدت نمیشود و
عنوان یک واحد واقعی که کثرتها در او حل شده باشد، وجود ندارد. انسان اکمل، همان مجموع افراد است و وجود اعتباري و
8 بنابراین، تحقق سعادت فرد بماهو فرد، لزوماً به معناي تحقق سعادت جامعه بماهو جامعه نیست؛ چرا که هر دو « انتزاعی دارد
اصالت دارند و زمانی میتوان واقعاً سعادت انسانی را محقق شده دانست که افزون بر سعادت فرد، سعادت جامعه نیز محقق شود. 9
4. رابطه دنیا و آخرت: آخرت، باطن دنیا است بدین معنا که عالم آخرت عالمی کاملًا مستقل نیست که بعد از پایان زمانی دنیا،
تازه آغاز شود، بلکه با نظر عمیق به آیات و روایات میتوان دریافت که آخرت در باطن دنیا قرار دارد؛ پس جزاي آخرتی، نه
جزاي قراردادي است و نه حتی رابطه علی و معلولی با اعمال دنیایی دارد؛ بلکه جزاي آخرتی به ظهور رسیدن باطن همین اعمالی
است که در دنیا انجام میدادهایم. 10 پس میتوان گفت: سعادت آخرتی، تجلی باطنی و واقعی سعادت دنیایی است؛ بدین لحاظ
که در تعبیر قرآن کریم، انسانی که از یاد خدا غافل باشد، گرچه انواع امکانات رفاهی در اختیارش باشد، باز زندگیاش سخت و
صفحه 23 از 67
ناخوشایند است. 11 و در مقابل، اولیاي خدا هر قدر هم که به لحاظ ظاهري در رنج و سختی باشند، در خوشی و آرامش کاملند. 12
بدین ترتیب، براي تحقق عدالت واقعی در قیامت باید هم به لحاظ فردي و هم به لحاظ اجتماعی، انسان کمال یافته در دنیا وجود
داشته باشد. 5. انواع کمال انسانی: اعمال انسان در زندگیاش را میتوان از حیث چهار رابطه بررسی کرد: رابطۀ او با خود، با خدا،
با دیگر انسانها، و با طبیعت؛ اما میتوانیم با نظري دقیقتر بگوییم که بازگشت این چهار رابطه به دو رابطه است: رابطه با خدا و
رابطه با دیگران. همانگونه که کمال انسانی از حیث رابطهاش با خدا مطرح است، از حیث رابطه انسانها با همدیگر نیز بحث
رسیدن به کمال انسان، قابل بررسی است. بدین ترتیب میتوان گفت: به رغم این که پیامبر خاتم(ص) کسی است که به لحاظ
فردي تمام مراتب کمال انسانی را پیموده است (الخاتم من ختم المراتب بأسرها) اما هنوز لزوماً انسان تمام مراتب کمال خویش را
سپري نکرده؛ زیرا این مراتب کمال را به لحاظ اجتماعی نیز باید بپیماید و البته این نقصی بر مقام پیامبر خاتم(ص) نیست؛ بلکه
نقصی بر مجموعۀ انسانهاست که هنوز آماده تحقق آن کمال جمعی نشدهاند. 13 به بیان دیگر، با توجه به اینکه جدا از فرد، جامعه
هم اصالت دارد، به کمال رسیدن جامعه هم موضوعیت دارد و این به کمال رسیدن باید در عالم انسانی تحقق یابد که شاید فلسفه
رجعت نیز همین باشد. 14 بدین ترتیب، همانگونه که به لحاظ فردي براي تحقق مقام خلیفۀ اللهی که خدا براي انسان در نظر
گرفته، باید انسانی وجود داشته باشد که در آن مقام در او تحقق یابد، به لحاظ اجتماعی نیز براي تحقق مقام خلیفۀاللهی باید جامعه
است، 15 به « جسمانیۀ الحدوث و روحانیه البقا » کاملی در جهان پیدا شود. جالب اینجا است همانطور که انسان به لحاظ فردي
لحاظ اجتماعی هم سیر حرکتی او از نهادهاي اقتصادي آغاز میشود و به نهادهاي فرهنگی میانجامد. انسان در اثر همهجانبهبودن
تکاملش، تدریجاً از وابستگیاش به محیط طبیعی و اجتماعی، کاسته، و به نوعی وارستگی که مساوي است با وابستگی به عقیده و
ایمان، افزوده است و در آینده به آزادي کامل معنوي دست خواهد یافت. 16 سیر تکاملی بشریت به سوي آزادي از اسارت طبیعی
مادي و شرایط اقتصادي و منافع فردي و گروهی و به سوي هدفی بودن و مسلکی بودن و حکومت و اصالت بیشتر ایمان و
ایدئولوژي بوده و هست. ارادة بشر ابتدایی بیشتر تحت تأثیر محیط طبیعی و محیط اجتماعی و طبیعت حیوانی خودش شکل گرفته
و متأثر شده است؛ ولی ارادة بشر مترقی در اثر تکامل فرهنگ و توسعۀ بینش و گرایش به ایدئولوژي مترقی، تدریجا از اسارت
6. واقعی بودن آرمانهاي اسلام: نکتۀ محیط طبیعی و اجتماعی و غرایز حیوانی آزادتر شده و آنها را تحت تأثیر قرار داده است. 17
مهمی در آموزههاي اسلام هست و آن اینکه تمام آرمانهایی که در اسلام مطرح شده، واقعی و عینی و دست یافتنی است. مکاتب
جدیدي که چند قرن اخیر در جهان غرب پیدا شده و آرمانهایی را مطرح کردهاند، به طور عمده معترف بودهاند که آرمان آنها
از نوع ایدهآل است و توصیۀ آنها براي رسیدن به آن آرمان، صرفاً توصیۀ روشی است؛ یعنی بکوشید حتی الامکان به آن سمت و
سو بروید؛ هر چند معلوم است که آن آرمان، سرانجام، دست نیافتنی است. در واقع مدینههاي فاضله آنها، اتوپیایی نبوده که واژه
آنها است؛ اما آرمانهاي اسلامی، صرفا ایدهآل و غیرعینی نیست. اسلام، انسان را تا حد خلیفۀ « آرمان » ترجمه دقیقی از « ایدهآل »
اللهی میخواهد و قبل از هر چیز نمونه آن را (پیامبر اکرم(ص) و امیر مؤمنان(ع)) به جامعۀ بشري عرضه میکند تا بدانند این
آرمان، به وسیله انسانها دست یافتنی است. 18 به همین ترتیب، اگر از ما میخواهد جامعهاي با عدالت کامل در دنیا برقرار کنیم،
هرچند در » : تحقق آن را هم امري واقعی میداند، نه صرفاً همچون آرمانی دست نیافتنی. 7. تقابل حق و باطل و غلبه نهایی حق
مجموع، حرکت تاریخ، تکاملی است، ولی سیر تکاملی آن جبري و لایتخلف نیست و چنین نیست که هر جامعهاي در هر مرحله
تاریخی لزوماً نسبت به مرحله قبل از خود کاملتر بوده باشد. نظر به اینکه عامل اصلی این حرکت، انسان است که موجودي مختار
و آزاد و انتخابگر میباشد، تاریخ در حرکت خود نوسانات دارد، ولی در مجموع خود، یک خط سیر تکاملی را طی کرده و
19 به بیان دیگر، از ویژگیهاي انسان، تضاد درونی میان غرایز متمایل به پایین است که هدفی جز امر فردي و محدود و .« میکند
موقت ندارد و گرایشهاي متمایل به بالا که میخواهد از حدود فردیت خارج شود و همه افراد بشر را در برگیرد. نبرد درونی انسان
صفحه 24 از 67
که قدما آن را نبرد میان عقل و نفس میخواندند، خواه ناخواه به نبرد میان گروههاي انسانها هم کشیده میشود؛ یعنی نبرد میان
انسانهاي کمال یافته و آزادي معنوي به دست آورده با انسانهاي منحط و حیوان صفت، که قرآن کریم آغاز این نبرد را در
در طول تاریخ گذشته و آینده، نبردهاي انسان تدریجاً بیشتر جنبه » داستان دو فرزند آدم، هابیل و قابیل منعکس کرده است. 20
عقیدتی و مسلکی پیدا کرده و میکند و انسان تدریجاً از لحاظ ارزشهاي انسانی به مراحل کمال خود، یعنی به مرحله انسان
آرمانی و جامعۀ آرمانی نزدیکتر میشود تا آنجا که در نهایت امر، حکومت و عدالت، یعنی حکومت ارزشهاي انسانی که در
تعبیرات اسلامی از آن به حکومت مهدي تعبیر شده است، مستقر خواه شد و از حکومت نیروهاي باطل و حیوان مآبانه و
21 نکتۀ جالب توجه اینکه بر اساس پارهاي از احادیث، قیام مهدي(عج) زمانی رخ .« خودخواهانه و خودگرایانه اثري نخواهد ماند
خواهد داد که سعید و شقی به نهایت کار خود رسیده باشند؛ یعنی هرچه این حرکت تاریخ به جلو میرود، هم شقی شقیتر و هم
8. ایمان به غیبت و امدادهاي سعید سعیدتر میشود و چنین جامعهاي است که میتواند زمینهساز قیام نهایی حق و باطل شود. 22
غیبی: نکته بسیار مهمی که در این جنگ حق و باطل نباید مورد غفلت واقع شود، این است که نظام جهان، نظام اخلاقی است. در
منظر دینی، جهان چنین نیست که در برابر عمل خوب و بد واکنش یکسانی داشته باشد و این همان چیزي است که از آن تحت
إن یکن » ،24« و من یتّق الله یجعل له مخرجا » 23،« إن تنصروا الله ینصرکم » : عنوان امدادهاي غیبی یاد میشود. قرآن کریم میفرماید
25 و ... که همگی حکایت دارد معادلات حاکم بر جهان، بسیار بیشتر از معادلات مادي و « منکم عشرون صابرون یغلبوا مأتین
عادي است که با چشم سر مشاهده میشود که یکی از این معادلات مهم، آمدن حضرت مهدي(ع) براي نبرد نهایی حق و باطل
از مجموع آیات و روایات استنباط میشود که قیام مهدي موعود(ع) آخرین حلقه از مجموعه » : است و به تعبیر دقیق شهید مطهري
26 و این همان امداد غیبی است که شامل جبهۀ اهل حق «. حلقههاي مبارزات حق و باطل است که از آغاز جهان برپا بوده است
میشود. باید توجه کرد که در منطق قرآن کریم، شمول امدادهاي غیبی نه تنها منافاتی با تلاش و حرکت ما ندارد، بلکه اساسا، اگر
ما بکوشیم، این امدادها از راه میرسند. اگر خدا را یاري کنید، خدا یاریتان میکند. در آیه: و ما رمیت إذ رمیت و لکنّ الله رمی. 27
نمیفرمایند تو کناري نشسته بودي و تیري از غیب آمد و به دشمن خورد؛ بلکه میفرماید آن تیري را که تو پرتاب میکنی ما به
هدف میزنیم که اگر تو باشی و خودت، معلوم نیست که آن تیر به هدف بخورد. 9. بعد از قیام مهدي(ع): واپسین نکته اي که در
شناخت مهدویت ضرورت دارد، این است که حکومت مهدي(ع) آغاز حرکت اصلی انسان است، نه پایان کار. 28 و این حسن مهم
آرمانهاي اسلامی است. به تعبیر شهید مطهري، در هر مکتبی وقتی آرمانش محقق شود، دیگر کار آن مکتب تمام میشود و
جلوي چشمش خودنمایی میکند. او که « فاستبقوا الخیرات » میمیرد؛ اما انسانی که نبردهاي با باطل را به اتمام رسانده، هنوز اصل
نقصها را برطرف کرده، تازه در ابتداي سیر صعودي خود است که باید بالا رود و این سیره منتها و نهایت ندارد و هر چه بالاتر
رود، در دستگاه هستی براي او امکان بالاتر رفتن هست. 29 و شاید فلسفۀ رشد فوق العاده علمی و معنوي مردم در عصر ظهور همین
نکته باشد. بخش دوم: چگونگی انتظار و وظیفۀ ما گفتیم انقلاب مهدي(ع) تحولی عظیم در تاریخ بشر است. در خصوص تحولات
تاریخی، دو نوع بینش وجود دارد که بر اساس هر یک، انتظار، معناي خاصی مییابد. یک دیدگاه این است که تحولات تاریخی
ضابطهمند نیست یا اگر ضابطهمند است، اراده انسانی در آن نقشی ندارد و بر روند تاریخ، جبري حاکم است. کسی که معتقد باشد
تحولات تاریخی ضابطهمند نیست، باید قائل شود به این که این تحولات قابل شناختن نیستند؛ پس قیام مهدي(ع) را هم نمیتوان
تحلیل کرد؛ آنگاه انتظار، یعنی منتظر یک حادثه عجیب و غریب ماندن و کاري نکردن تا بلکه دستی از غیب برون آید و کاري
بکند. اینجاست که باب تأویلات نادرست در خصوص احادیث ظهور، باز میشود و حتی برخی خواهند گفت: چون جهان باید پر
از ستم شود تا مهدي بیاید، پس ما هم به رواج ظلم کمک کنیم. کسی هم که قائل باشد تحولات، ضابطهمندند، اما ارادة انسانی در
آنها نقشی ندارد نیز چارهاي ندارد جز اینکه بگوید: کاري نمیتوان کرد و یگانه کار، حرکت در همین سیر جبري است و بازهم
صفحه 25 از 67
در این منطق، اصلاحات مردود است. بر اساس هر دو رویکرد این دیدگاه، قیام مهدي صرفاً ماهیت انفجاري دارد و فقط و فقط از
گسترش و اشاعه ستمها و تبعیضها ناشی میشود؛ آنگاه که صلاح به نقطه صفر برسد، حق و حقیقت هیچ طرفداري نداشته باشد
و باطل یکهتاز میدان شود، این انفجار رخ میدهد و دست غیب براي نجات حقیقت (نه اهل حقیقت، زیرا حقیقت طرفداري ندارد)
از آستین بیرون میآید. 30 دیدگاه دوم، آن است که تحولات تاریخی ضابطهمندند و ارادة انسانی در آنها نقش دارد که در بخش
اول در واقع مبانی این دیدگاه را تبیین کردیم. در این دیدگاه نیز دوگونه تصویر وجود دارد که شاید بتوان تفاوت دکتر شریعتی و
استاد مطهري را در مسئله انتظار در این موضع دید. یک تصویر اگزیستانسیالیستی است که در این تصویر، ارادة انسان نقش بسیار
مهمی دارد؛ اما هدفی وراي انسان قائل نیست و معتقد است که خود انسان باید هدف براي خود بیافریند. 31 در واقع از دید آنها،
پذیرش هر هدفی وراي انسان و حرکت انسان به سمت آن هدف مستلزم از خود بیگانگی است؛ پس، از پیش نباید هیچ هدفی را
براي انسان قائل شد؛ بلکه هر کسی هر هدفی دلش میخواهد براي خودش برگزیند و به سمت آن حرکت کند؛ اما اشکالات این
تصویر اگر بیش از دیدگاه قبل نباشد، کمتر نیست. مهمترین اشکالش این است که اصلًا آفریدن ارزش به معناي دقیق کلمه سخنی
بیمعناست. آیا به واقع معقول است که انسان فرض کند در مقابلش هدفی هست؛ آنگاه به سمت آن هدف فرضی و براي رسیدن
به آن حرکت کند. این مثل کار بتپرستها است که بت را میآفریدند و بعد میپرستیدند و انسان داستان آن مرد سادهلوح را به
یاد میآورد که براي رهایی از آزار بچهها به آنها گفت: در کوچه بالاتر آش نذري میدهند و وقتی بچهها به آن سمت دویدند،
با خود گفت شاید واقعاً آش میدهند و خودش هم به آن سمت حرکت کرد. هدف فرضی معنا ندارد، هدف باید واقعی باشد، اما
در عین حال برگرفته از عمق وجود خود آدمی باشد به نحوي که حرکت به سمت آن، حرکت کمالی براي خود تلقی شود. نه
حرکت به سمت از خود بیگانگی. در هر حال، در این تصویر انتظار به معناي اعتراض همیشگی به هر وضعی است و مستلزم اصالت
انقلاب است؛ یعنی اگر هیچ هدف خاص و معینی قبول نشود، آنگاه به هر حالتی انسان باید معترض باشد و هیچ هدفی را که
عدهاي پذیرفتهاند نپذیرد؛ زیرا دیگر انتظار به پایان خواهد رسید و به نظر میرسد دیدگاه دکتر شریعتی در کتاب انتظار، مکتب
.1 . اعتراض چنین مبنایی داشته باشد. در تصویر دوم از اي ?پینوشتها ?: برگرفته از نشریه قبسات، سال نهم، پاییز، 1383
2. مرتضی مطهري، انسان کامل، صص . غلامحسین ابراهیمی دینانی، قواعد کلی فلسفی در فلسفه اسلامی، ج 3، صص 249 240
5. همو، همان، امدادهاي غیبی در زندگی بشر. 6. همو، حق و . 4. همو، همان، صص 54 52 . 3. همو، همان، صص 85 74 . 73 69
، 8. همو، مقدمهاي بر جهانبینی اسلامی، ج 5 . 7. همو، قیام و انقلاب مهدي از دیدگاه فلسفه تاریخ، ص 35 . باطل، صص 37 35
9. براي بحثی قرآنی در این زمینه که هم فرد اصالت دارد هم جامعه به تفسیر المیزان، ذیل آیه 200 .26- جامعه و تاریخ، صص 27
سوره آل عمران مراجعه کنید (سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القران، ج 4، ص 94 به بعد). 10 . مرتضی مطهري، عدل
11 . سوره طه ( 20 )، آیه .30 - الهی، ص 201 و نیز مقدمهاي بر جهانبینی اسلامی، ج 6، زندگی جاوید یا حیات اخروي، صص 32
13 . باید توجه کرد که پیامبر به لحاظ فردي، مرتبۀ آخرت را هم پشت سر گذاشته و فوق . 12 . سوره یونس ( 10 )، آیه 62 .125
مرتبۀ آخرت قرار گرفته است. بهترین شاهد، حدیث معراج است که در آن، پیامبر احوال مردمی را که در آخرت در حال عذاب یا
متنعم شدن بودهاند حکایت کرده است (طباطبایی، المیزان، ج 13 ، صص 11 10 ). از این گذشته آنگونه که علامه طباطبایی به
خوبی با استفاده از آیات و روایات نشان داده، پیامبر اکرم(ص) و برخی دیگر از انسانها (مخلصین) با نفخ صور دچار صعقه
نمیشوند فَ َ ص عفقَ مَن فی السَّمَ اواتف وَ مَن فّفی ألارْض إلّا مَن شاء اللهف(سورة زمر( 39 )، آیۀ 68 ) و آنها را مثل بقیه در قیامت
حاضر نمیکنند فَإنَّهفم لَمفحْ َ ض روفنَ إلّا عفبادَاللفه المفخْلَصین (سورة صافات( 27 )، آیات: 127 و 128 )؛ زیرا قیامت در حضور و
محضر آنها حاضر میشود نه اینکه آنها در محضر قیامت حاضر شوند و براي همین است که آنها خود میزان اعمالند و اعمال خود
آنها دیگر سنجیده نمیشود. 14 . علامه طباطبایی ذیل آیات 208 تا 210 سورة بقره توضیح داده است که حکومت حضرت
صفحه 26 از 67
مهدي(ع)، رجعت، و قیامت، سه مرتبه از ظهور حقیقت هستند که به ترتیب بعداز هم و فوق همدیگر آشکار میشوند (طباطبایی،
المیزان، ج 2، صص 111 110 ). و با توجّه به مطلبی که گفتیم، شاید بتوان گفت فلسفۀ رجعت همۀ امامان(ع) این است که آنها به
لحاظ فردي، به مقام کمال انسانی رسیدهاند؛ امّا جامعهاي که به کمال رسیده باشد وجود نداشته تا آنها به لحاظ اجتماعی هم،
کمال انسانی را در خود بروز دهند؛ بدین سبب رجعت میکنند تا کمال اجتماعی را که فرد در جامعه عادل واقعی بدان دست
، مییابد نیز برایشان حاصل شود. 15 . محمد بن ابراهیم قوام صدرالمتألهین شیرازي، الحکمۀالمتعالیه فی الأسفار العقلیۀ الأربعه، ج 8
18 . استاد مطهري این . 17 . همو، صص 49 48 . 16 . مرتضی مطهري، قیام و انقلاب مهدي از دیدگاه فلسفه تاریخ، ص 37 . ص 347
بحث را به نحو مستوفایی در کتاب انسان کامل، هنگام مقایسه انسان کامل اسلام با سایر مکاتب انجام داده است. 19 . همو، ص
اتفاقاً در جامعههایی که فساد » : 22 . استاد مطهري در جایی توجّه داده است که . 21 . همو، ص 44 . 20 . همو، صص 39 38 . 48 47
هست و احیاناً فساد بیشتر است، زمینه براي تکامل روحی و اخلاقی بیشتر است؛ زیرا تکامل روحی و اخلاقی و معنوي نتیجۀ
مقاومت کردن در برابر جریانهاي مخالف است (مرتضی مطهري، تکامل اجتماعی انسان...، صص 34 33 ). و لذا در جامعهاي که
25 . سورة . 24 . سورة طلاق ( 65 )، آیۀ 12 . اشقیا، شقیتر میشوند، خوبان نیز میتوانند خوبتر شوند. 23 . سورة محمد ( 47 )، آیۀ 7
28 . که . 27 . سورة انفال( 8)، آیۀ 17 . 26 . مرتضی مطهري، قیام و انقلاب مهدي از دیدگاه فلسفه تاریخ، ص 68 . انفال( 8)، آیۀ 65
این هم میتواند یکی دیگر از فلسفههاي رجعت باشد. 29 . مرتضی مطهري، تکامل اجتماعی انسان به ضمیمه هدف زندگی و...،
32 . این مطلب را . 31 . همو، تکامل اجتماعی انسان، صص 51 46 . 30 . همو، قیام و انقلاب مهدي(ع)، صص 64 56 . صص 58 57
شهید مطهري در همین کتاب تکامل اجتماعی انسان، صفحۀ 48 تا 50 به اختصار و در کتاب سیري در نهجالبلاغه، مفصل نقد
34 . بسیاري از اوقات مردم چون نمیتوانند حق را از باطل تشخیص دهند، با حق . کرده. 33 . همو، قیام و انقلاب مهدي(ع)، ص 47
فلو أن الباطل خلص من مزاج الحق لم یخف علی » :( و عدل میجنگند و به خیال خود دنبال حق هستند. به تعبیر امیرمؤمنان(ع
المرتادین و لو أن الحق خلص من لبس الباطل، انقطعت عنه السن المعاندین، ولکن یؤخذ من هذا ضغث و من هذا ضغث فیمزجان،
نهجالبلاغه، خطبه 50 ). اگر باطل از آمیختگی با حق )« فهنالک یستولی الشیطان علی اولیائه، و ینجو الذین سبقت لهم من الله الحسنی
جدا میشد، بر شککنندگان هم بطلانش مخفی نمیماند و اگر حق از لباس باطلی که بر او میپوشانند بیرون میآمد. 35 . البته ما
اینجا دیدگاه اسلامی را در خصوص جهانی شدن مطرح کردیم که کاملًا در پارادایمی غیر از مسئله جهانی شدنی است که امروزه
مطرح است. در واقع در پارادیمی که فعلًا جهانی شدن مطرح است، بحث اصلی ما بحث در نحوة برقراري روابط بینالمللی با سایر
کشورها است. 36 . از منظر اسلامی بین مظلوم بودن و منظلم بودن فرق است. هر دوي آنها کسانی هستند که به ناحق مورد تجاوز
واقع شدهاند؛ امّا فرد مظلوم کسی است که خودش نمیخواسته زیر بار ظلم برود؛ ولی توان مقاومت نداشته است. منظلم کسی است
38 . همو، . که با اینکه میتواند در مقابل ظلم بایستد، زیر بار ظلم میرود. 37 . مرتضی مطهري، قیام و انقلاب مهدي(ع)، ص 66
. 40 . سورة انبیاء ( 21 )، آیۀ 105 . 39 . همو، همان، صص 60 59 ، و نیز همو، تکامل اجتماعی انسان، ص 58 . همان، ص 67
شرح مراتب طهارت - 3
و .« وسَ قاهم ربّهم شراباً طهوراً » : طهارت قلب استاد داوود صمدي آملی اشاره: خداوند تبارك و تعالی در قرآن کریم فرموده است
یعنی آنان را از هرچیزي، جز الله، تطهیر میسازد. چه آنکه هیچ پاك کنندهاي از آلودگی، » : امام صادق(ع) راجع به آن فرمودند
معارج انسان را مدارجی باید از فرش تا بطنان عرشف کشور وجود، تا به طهارت از فرش تا فوق عرش طی گردد تا .« جز خدا نیست
مس ننمایند. مراتب طهارت، به فناي در توحید افعالی و صفاتی و ذاتی منتهی ،« مطهّرون » انسان، هم، انسانی قرآنی شود که او را جز
میشود و موجب نیل به تجلی اسمائی و صفاتی میگردد و نهایت مرتبۀ طهارت همین است که از لسان مبارك سلالۀ نبوت، صادق
صفحه 27 از 67
آل محمد(ع) دریافتی که مسحهاي از علم الهی و قبسی از نور مشکات رسالت و نفخهاي از شمیم ریاض امامت است. در دو بخش
نخست، بیان شد که طهارت، حاوي دو معناست؛ معناي ظاهري و معناي باطنی، و ذیل آن به برخی از اوصاف و آثار طهارت باطن
پرداخته شد. در ادامۀ شرح مراتب طهارت، در این قسمت، طهارت قلب، تقدیم خوانندگان محترم میگردد. امیرالمؤمنین(ع)
1. ضمناً، از اشکالی که در صفحهآرایی قسمت «... قلوب العباد الطّ اهرة مواضع نظرالله سبحانه فمن طهّر قلبه نظرالله إلیه » : فرمودند
نخست پیش آمد. و باعث انتقال پایان مطلب به سوتیتر گردید، و نیز از درج شمارة سوم براي قسمت دوم از خوانندگان محترم
مجله، پوزش میطلبیم. قلب انسان دائماً در دگرگونی است یکی از شئون نفس ناطقۀ انسان مرتبۀ قلب اوست که در فارسی از آن به
است. نفس انسان حال واحدي ندارد و دائماً در انقلاب است. به « جابه جا شدن » و « گردیدن » تعبیر میکنند. قلب به معناي « دل »
نامیده « روح » و به لحاظ تعلق به عالم إله « نفس » تعبیر لطیف آقایان اهل معرفت، حقیقت انسان که به لحاظ تعلق به بدن و عالم ظاهر
میشود، در هر دو سو در حال رفت و آمد است. گاهی به این سو نظر میکند و گاه آن سویی میشود. گاه حال خوشی دارد و
گاه بد حال است. گاهی در هنگام نماز و دیگر عبادات حال مناجات دارد و گاهی ندارد. یک وقت است دست به قلم میشود و
خوب مینویسد و وقت دیگر هرچه سعی میکند، نمیتواند بنویسد. دوستیها، معاشرتها، رفت و آمدها همه و همه در حالات و
دگرگونیهاي قلب مؤثرند. گاهی انسان میبیند جرقهاي خورده و حالات خوشی دارد اما پس از مدتی متوجه میشود به واسطۀ
جرقهاي دیگر افول کرده و آن حال خوش را از دست داده است. حال که منقلب شد، خوب و بد میگردد. این بخش از نفس
میکنند. روزي از حضرت یعقوب پرسیدند: چرا وقتی فرزندت را در تاریکی کنعان به چاه انداختند « دل » یا « قلب » ناطقه را تعبیر به
متوجه نشدي اما توانستی پس از چهل سال بوي پیراهنش را از سرزمین مصر که تا یمن فاصلۀ بسیار داشت حس کنی. در جواب
گفت: بگفتا: حال ما برق جهان است دمی پیدا و دیگر دم نهان است گهی بر طارم اعلی نشینم گهی تا پشت پاي خود نبینم عزیزان
من! از این حالت نفسانی خود نگرانی نداشته باشید. طبیعت انسان قبل از اینکه به طهارت کامل برسد و حضور تام پیدا کند
همینگونه است. مدتی در مسیر حق میافتد و درس و بحث دارد و به دنبال علوم و معارف است، لذا چند روزي حال خوشی دارد
اما پس از چند روزي دوباره سرد میشود و از مسیر حق خارج میگردد و پشیمانی به او روي می آورد. هر انسان سالکی باید توجه
داشته باشد که نباید پس از هر افتادنی، از ادامۀ راه منصرف شود بلکه باید برخیزد و بار دیگر حرکت کند. زیرا یکی از راههاي
پختگی نفس همین افتان و خیزان بودن است. آدم باید آنقدر بیفتد و برخیزد تا بزرگ شود و قوي گردد. کسی که در زندگیاش
هیچ سختی نبیند و با هیچ مشکلی روبرو نشود هرگز در زندگی خود پخته نمیشود. به عنوان مثال میبینید کشاورزي که سالها
کشاورزي کرده و با انواع حوادث و مشکلات این پیشه روبهرو شده، چقدر در مقابل فرزند جوان خود که اتفاقاً او نیز تازه به این
شغل روي آورده، استقامت و پایداري دارد و در برابر سختیها استوارتر و پابرجاست. اما فرزند جوانش چون تازه به راه افتاده دم به
دم بیطاقتی میکند و از حوادث آینده هراس دارد. این طبیعت انسان است که در حالات گوناگونی به سر میبرد. معمولًا نفوس
چه » : مضطربه، خود را در این وادي نشان میدهند. نفوس مضطربه همان جانهایی هستند که دائماً در اضطرابند و با خود میگویند
و ... نوعاً افراد در این مقام قلبی خود که همان اضطراب نفس است، وا میمانند. ؟« گوش به حرف چه کسی بدهیم » ؟« کار کنیم
.« قلب را همّ واحد باید » . انسان را همّتی بلند باید تا بتواند قلب خود را از این اضطراب نجات بخشد و آنرا پاك و طاهر گرداند
تشتّت، موجب سلب اراده میگردد انسان باید تمام همّ و غمش را در یک مسیر بیندازد تا به آسانی نفس خود را آرام کند. در غیر
این صورت، متشتت بودن و پراکندگی موجب سقوط انسان میگردد. گاه به زندگی دل میبندد و نتیجهاي نمیگیرد، گاه به دنبال
دوستان خود میرود و راضی نمیشود، گاه فکر میکند با ازدواج کردن حال خوشی پیدا میکند اما پس از مدتی میبیند که هنوز
آرام نگرفته است. بعضی وقتها انسان آنچنان گرفتار انقلابات قلب میشود که قدرت تصمیمگیري از او سلب میشود. دلیلش این
است که همّ خود را پراکنده کرده است و به سختی میتواند خود را جمع کند. در این حال دستپاچه میشود. مشکلی را که به
صفحه 28 از 67
سادگی قابل حل است، پیچیده میکند. به عنوان مثال، شخصی با مریضی روبرو میشود که از شدت درد فریاد میزند و کمک
میخواهد این شخص با دیدن حال مریض آنچنان مضطرب و پریشان میشود که نمیداند آیا باید به دنبال ماشین برود یا همینجا
کنار مریض بماند؟ برود به دوستان و رفیقانش خبر دهد یا پدر و مادرش را مطلع کند؟ از طرفی پدر و مادرش هم به مسافرت
رفتهاند، خود نیز پول ماشین گرفتن و به بیمارستان بردن مریض را ندارد. میبینید در این حال شخص آنچنان پراکنده و مضطرب
میشود که دیگر نمیداند چه باید بکند. قدرت تصمیمگیریش سلب میشود. وقتی از او سؤال بکنی در چه حالی؟ میگوید: خودم
نمیدانم اصلًا چه کار باید بکنم؟ نمیتوانم تصمیم بگیرم و ... . این شخص چون همّ و ارادهاش را در یک مسیر به کارنینداخته، و
در یک جهت حرکت نکرده، پراکنده شده و کار را بر خود مشکل میکند. لذا از تصمیمگیري هم باز میماند. یا تصور کنید کسی
خانهاش آتش گرفته. در این لحظه صاحب خانه آنچنان شوکّه میشود و خود را میبازد که اصلًا نمیتواند کاري انجام دهد. در
حالیکه همان ابتدا اگر چند ظرف آب بر روي آتش میریخت دیگر آتش این چنین شعلهور نمیشد و خانه را نمیسوزانید.
اکثریت مردم گرفتار اضطراب و انقلابات نفسانی خویشاند و در همین مرتبه نیز توقف میکنند. در امور شغلی نیز اینگونه است.
اگر کسی چند شغل مختلف داشته باشد، مشکل می تواند در مسیر خودسازي حرکت کند. هرچند در کارهاي خود مدیریت داشته
باشد و براي هر کاري جانشینی تعیین کند. زیرا نفس همچنان مشغول است که نکند فلانی سر ما را کلاه بگذارد و سود بدست
آمده را به ما نرساند و ... مثال دیگر؛ تا قبل از اینکه ازدواج کند، زندگی مستقل تشکیل دهد محبت و دوستی زیادي نسبت به پدر
و مادر میکند اما به محض اینکه ازدواج کرد یک بخش از محبتش متوجه همسرش میشود و دوستی او شعبه پیدا میکند. معلوم
میشود قلب او مضطرب شده است. کمتر آدمی پیدا میشود که بتواند علاقههاي خود را به دیگران نسبت به مقدار نیاز آنها تقسیم
کند. اینجا جولانگاه قلب است. هرجا دیدید ذهنتان متوجه چند امر شد، بدانید همان جا مقام انقلابات قلب شماست. به همین دلیل
است که فرمودهاند: بیش از حد به فکر جمع مال نباشید. به مورچه نگاه کنید. چطور مضطرب است. هر لحظه به طرفی میرود تا
ذرهاي خوراکی پیدا کند و بر دهان بگیرد. برگ بزرگی به لب میگیرد تا حملش کند. اما چون نمیتواند غصه میخورد. از طرفی
به آن میچسبد تا حرکتش دهد. از طرفی دیگر نمیتواند آنرا حمل کند و رهایش کند، پراکنده و مضطرب است. مقام اضطراب
قلب را به خوبی میتوان در مورچه مشاهده کرد. به اندازهاي درآمد داشته باشید که براي گذراندن زندگیتان کافی باشد. بیش از
آن خود را به زحمت نیندازید مگر خداوند عبادت فردا را امروز از ما طلب میکند که ما روزي فردا را امروز از خدا بخواهیم؟ چرا
میخواهید ظرف چند روز، روزیف یک عمر خود و فرزندانتان را تهیه کنید؟ چه عجلهاي دارید؟ تشتّت و انقلابات قلب حتی در
جسم افراد اثر میگذارد. خانمی که در خانه است و پیوسته غصۀ خانه و زندگی و فرزندان خود را میخورد، همّ واحد ندارد و
بیماريهاي گوناگون به سراغش میآید. افرادي که پراکندهاند به راحتی بیمار میشوند. پراکندگی قلب این افراد از چشمشان پیدا
است. حال آنها مانند ماشینی است که تمام اجزایش متفرق شده و در جایی افتاده است. چنین ماشینی هرگز کسی را به مقصد
نمیرساند. اگر میخواهید به ملکوت عالم سفر کنید، همّ واحد داشته باشید. عزمتان را جزم کنید. افرادي که زود تحت تأثیر محیط
قرار میگیرند و هر سو که باد بوزد، میروند و با حرف دیگران تغییر میکنند، نه دوستیشان اساسی دارد و نه دشمنیشان. این افراد
هرگز اهل عزم و اراده و همت نخواهند بود و عالم، خود را به ایشان نشان نخواهد داد. ما همگی باید محرم شویم تا موجودات عالم
آیینۀ خویش را به سوي ما بگیرند و اسرار الهی را براي ما آشکار کنند. به فرموده علی(ع): خداوند در دلهایی که خویش را از
تشعّب و آلودگی رهانیدهاند نظر میکند. زیرا این دلها به حق روي آوردهاند؛ خود را از پراکندگی نجات دادهاند. پاکی دل در
چهرهها نیز اثر میکند. در روایات آمده است: مؤمن، کسی است که وقتی به او نگاه میکنی یاد خدایت میافتی. مراد از چهره، هم
چهرة ظاهري است و هم وجهی است که آثار وجودي از آن صادر میشود. راه رفتن مؤمن، چهرة او را نشان میدهد. خضوع قلبی
مؤمن، سبب میشود که سراسر جسم او نیز خاشع و خاضع شود. خطبۀ 185 نهجالبلاغه (خطبۀ متقین) در این بخش سازنده است. به
صفحه 29 از 67
راستی انسانیت چه جایگاهی است و آیا ما خود را به آن رسانیدهایم؟ آیا ما خود را ارزان نفروختهایم؟ مگر غیر از این است که نه
خواب آرامی داریم و نه بیداري درستی. کدامیک از کارهاي ما براساس برنامهریزي است؟ ما باید شیوة معاشرت و حرف زدن را
چرا « مسجد و حسینیه براي یادگرفتن همین امور بنا شدهاند » . بیاموزیم. ما براي یاد گرفتن طریقۀ راه رفتن باید به کلاس درس برویم
مردم پیش از آنکه راه و رسم کاسبی را یاد بگیرند به کسب و کار میپردازند؟ مگر نه این است که کودك براي آموختن راه رفتن
و سخن گفتن باید از دیگران کمک بگیرد، ما نیز براي یاد گرفتن شیوة صحیح زندگی کردن باید از استاد راه کمک بگیریم. استاد
همانند مادري که فرزند خود را در آغوش میگیرد و به او شیر میدهد تا رشد جسمانی پیدا کند شاگرد خویش را در آغوش
میکشد و به او علوم و معارف میآموزد تا او را بپروراند. عزیزان من! همچنانکه براي امور مادي روزانۀ خود اهل حساب و کتاب
هستید، براي اعمال معنوي خود نیز برنامهریزي کنید. سعی کنید راه رفتن و حرف زدن و نشست و برخاستفتان دقیقاً از روي نظم و
ترتیب باشد. گرچه همۀ ما کودکیم و کودك قدرت برنامهریزي صحیحی ندارد. حال اگر این است پس همۀ ما محتاج به استاد
اي که تو همچون پدر برایم » : راهیم. راهش این است که در پی استاد بگردیم و به محض یافتن، دامنش را بگیریم و به او بگوییم
بزرگی و چون مادر برایم عزیزي! مرا چون کودکی به آغوش خود گیر و شیر علم عطایم کن. به ما حقیقت را بازگو و بیاموزمان
که چطور حرف بزنیم؟ چگونه راه برویم؟ چطور بخوریم؟ و چه مقدار بخوابیم؟ چه اندازه کار کنیم و درس و بحث داشته باشیم؟
پی نوشت ها ?: برگرفته از شرح مراتب طهارت، از رساله وحدت از دیدگاه عارف و « والحمدلله ربّ العالمین » .« ما را به خود بخوان
حکیم حجۀ الاسلام و المسلمین صمدي آملی. 1. غررالحکم ج 2، ص 538 آثار الصادقین ج 18 ، ص 113
آموزههاي اخلاقی